۱. شخصی را برای کنفرانس دربارهی برخی مسائل کلامی دعوت کردند و ما هم بی خبر از همه جا رفتیم ببینیم چه خبر است. آدم ساده دلی بود که بدون تسلّط بر زبان و تأکید بر خواندن دویست کتاب کتابخانهاش جزوهی بیهمتایی را معرفی میکرد که هم حوزوی و هم دانشگاهی اگر آنرا ببیند آفرین میفرستند. یکی از ویژگیهای اطلاعات کم در یک مسأله سادهنگری و تعجیل در دادن احکام قطعی است. هر چه شخص عمیقتر شود حرفهایش را با امّا و اگر و احتمال بیشتری همراه میکند. گسترهای که در مقابلش از آن دانش خاص هست را وسیعتر میبیند و به جهل خود واقفتر میشود. شرکت در جلسهی آن بنده خدا هم محض تفریح بدک نبود و جزوهاش هم در حد کتاب تعلیمات دینی سوّم راهنمایی زمان ما بود.
2. دربارهی یارانهها و لزوم حذف آنها در دولتهای پیشین زیاد شنیده بودیم که اواخر دولت خاتمی به پیشنهاد حذف و دادن مستقیم آنها به مردم کشید و گفتوگوی مفصلی هم در بخش خبری شبکهی دو دربارهی آن درگرفت. چندی پیش احمدی نژاد دربارهی صحبتش با وزیر نیرو حرف میزد که طبق پیشبینی و در راستای حذف یارانهها مقداری به بهای آب و برق و گاز افزوده بود. او گفت: به او گفتم:« چرا این کار را میکنید؟ ما داریم فلان مبلغ یارانه میدهیم این یک ذرّه هم رویش، چرا مردم را به زحمت بیاندازیم؟» این به معنای بیبها کردن آن همه صحبت و تأکید کارشناسان بر لزوم حذف یارانهها بود. نوعی نگاه مقطعی و تصمیم خلقالسّاعه در جهت خلاف حرکت اقتصادی یکی دو دههی اخیر آنهم با اعتماد به نفس ناشی از افزایش درآمدهای فروش نفت. این مثال کوچک نشان میدهد که دولتیان و رئیسشان بدون برنامه و به اصطلاح هیئتی عمل میکنند پس نباید از مصاحبهی دیشب خیلی تعجّب کرد. احمدی نژاد- در حالیکه ادّعا میکرد مباحث« پیچیده»ی اقتصادی را به زبان ساده بازگو میکند- گاهی حتّی مقصود مصاحبهکننده را هم درنمی یافت. مثلاً وقتی حیدری از او پرسید که عدّهای میگویند دولت برنامه و طرح اقتصادی ندارد، گفت: برنامهی ما همان برنامهی پنج ساله است پس این اشکال کاملاً بیمعناست. برنامهی پنج ساله برنامهای برای عمل است حال آنکه مصاحبهکننده از نظریّه یا طرح تئوریک او و تیم اقتصادیش میپرسید. این نمونهها و برخی تصمیمهای هیئتی مانند عدم تغییر ساعت فقط با دستور رئیس جمهور و بدون رضایت وزیر نشانگر این هستند که تصمیمگیری با در نظر گرفتن نفع کوتاهمدّت و بدون کلان نگری روال کار شده است که به گفتهی برخی اقتصاددانان بیست سال کار میبرد تا آثار سوء آن را بتوان رفع کرد.
3. خاله خرسهای که به خاطر دفع مگس از شخصی که با او دوست شده بود سنگی بر سرش زد و او را کشت، سه مشخّصه داشت: قدرت، نیّت خیر و بی عقلی. برخی تنها دو شرط اوّل را برای عمل لازم میدانند در حالیکه عقل از همه لازمتر است. متأسّفانه اشارات ساده و کوتاه به اینکه« چرا باید برق و آب مردم را گران کرد؟» و « وقتی نیاز مالی نداریم چرا باید ساعت راعقب و جلو کنیم؟» بسیار برای مردم عادی فریبنده است و آنان را قانع میکند. وقتی رئیس جمهور بارها می گوید« من گفتم این پولها را که در بانکهای خارجی گذاشتید بیاورید و در کشور خودمان خرج کنید» یعنی بی توجّهی به مضرّات ورود درآمدهای مازاد نفتی و انذار کارشناسان به تورّمزایی برداشت از حساب ذخیرهی ارزی که آن همه برایش زحمت کشیدند؛ امّا همین گفتار مردم را مجاب میکند. زیر برخی گزارشهای خبرگزاریها چنین جملاتی را پس از مصاحبهی دیشب خواندم که:«آقای رئیس جمهور من تا دیشب مخالف شما بودم ولی الآن فهمیدم که شما چقدر آدم ساده و صادقی هستید پس به راه خود ادامه دهید.» حکایت آن کسی که در بی فایدگی سواد و تعلیم خط برای اهل یک روستا ماری روی دیوار کشید و از مردم پرسید این مار است یا این که نوشته« مار» و همه تأیید کردند که نقّاشی او مار است، شنیدهاید؟ حالا حکایت ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.