معجزه‌ی گفت‌وگو




« نشنیدن» از ابتدا حربه‌ی کفّار در مقابل پیامبر تازه مبعوث شده بود که می‌خواستند از دیگرانی که برای زیارت بتها به کعبه می‌روند، پنبه در گوش بگذارند تا سخنان محمّد را نشنوند و وای به روزی که کسی هوس می‌کرد سخنان این- به قول آنان- جادوگر را بشنود.


چند هزار نفر از خوارج نهروان با شنیدن سخنان علی همان ابتدا از جنگ منصرف شدند و سخنان حسین بن علی هم که مشهور است ولی در کسی از آن قوم طاغی نگرفت جز آنچنان که برخی تواریخ می‌گویند چند نفری که به تیر همان لشکر کشته شدند.


حکایت مناظرات دیگر امامان هم که معروف است و من ندیدم که کسی از این طایفه که خود را بر حق می‌دانند از گفت‌وگو با خصم خود ابا کنند. یکی از معروفترین دستورالعمل‌های اخلاقی( یا عرفانی) توصیه‌های امام صادق به پیرمردی نودواندی ساله است. او که به قول معروف یک پایش لب گوربود و در درس دیگر افراد مدّعی فقاهت( از منکران جایگاه اهل بیت) حضور می‌یافت، تازه در این سن به این صرافت افتاده بود که ببیند جعفر صادق چه می‌گوید. هرکس دیگر بود می‌گفت برو پیش همان‌ها که تا حال بوده‌ای، امّا با یکی دوبار ردّ درخواست او که اشتیاقش را بیشتر کرد، او را به حضور پذیرفت و حدیث«عنوان بصری» امروز، توشه‌ی راه سالکان است.


گفت‌وگوی شهروند امروز با فاطمه رجبی، گفت‌وگویی ژورنالیستی است. برای جذب مخاطب است و بسیار هم موفّق. کسی  که برای گفت‌وگو رفته، او را به چالش می‌کشد ولی از آنجا که این خانم مدام از خدا و پیغمبر می‌گوید نمی‌تواند در جوابش از همان منابع چیزی بگوید. در عین حال گفت‌وگویی مفید است و این چیزی است که چبهه‌ی مخالف کمتر به آن دست می‌زند و کمتر دست به سوی آنکه« دیگری» می‌پندارد دراز می‌کند. برای همین است که حضور شمس لنگرودی در برنامه‌ای تلویزیونی اینقدر جلوه می‌کند یا گفت‌وگوی مهدی نصیری در کیهان سابق با احسان نراقی در یادها می‌ماند.


« می‌خواهند صدایم را خفه کنند»، این تیتر گفت‌وگو با فاطمه رجبی است که مدام در سخنانش تکرار می‌شود. او با توسّل به برخی سخنان تند امام علی و امام حسین خطاب به محاربان و امثال معاویه و لشکر ابن زیاد، چنین روشی را برای مواجهه با هم‌مذهبان خود مباح می‌شمارد. متأسّفانه نیّت‌خوانی می‌کند و گاه تا مرز توهّم‌زدگی پیش می‌رود و ادّعا می‌کند که خاتمی دستور تعقیب او را داده بود، که انگار معنای تحت تعقیب بودن را درست نمی‌داند و تناقض‌های زیادی هم در سخنان او هست مثل اینکه انتقاد از احمدی‌نژاد را تخریب نظام می‌داند چون رئیس جمهور فعلی است ولی همان زمان که خاتمی رئیس جمهور بود به او بدترین حرفها را می‌زد. حرفهای سست او را به زحمت می‌توان نقد کرد، امّا همین گونه مصاحبه‌ها و توضیح خواستن‌هاست که فرد مورد نظر را وادار می‌کند که به حرفهای احساسی خود، قالبی شبه منطقی دهد. آنچه مهم است این است که به چنین فردی قواعد گفت‌وگوی دوجانبه را آموزش داد و آنهم با مبانی خود او که گفتم در این مصاحبه غایب است. نفس پاسخگویی به مخالف، آنقدر برایش سخت بوده که کلیدی‌ترین جمله‌اش را که مناسب ایمای امروز است، در اواسط مصاحبه‌اش می‌گوید:«از خداوند می‌خواهم افراد خانواده‌ام]اشاره به برادرش[ را که مسبّب شدند من با اصلاح‌طلبان مصاحبه کنم، هرطور صلاح می‌داند مجازات کند.»


مردی به امام سجّاد ناسزای مادر داد و او با خونسردی جوابش داد:« اگر اینطور است که می‌گویی، ‌خدا مادرم را ببخشد و اگر اینطور نیست، ‌خدا تورا ببخشد.» کسانی که به دنبال کرامت و معجزه هستند این جمله و امثال آن را ببینند که از هر چشم‌بندی و امر خارق عادتی شگفتی‌آورتر است. با اصطلاحات امروز ما این جواب ایشان که فرد مورد نظر را به زانو در آورد و مجبور به عذرخواهی کرد،‌ تبدیل‌کردن یک تک‌گویی ناسزاآمیز یک‌طرفه، به گفت‌وگو بود. اوّل اینکه روبرنگرداند تا برود؛ ایستاد و گوش داد؛ سپس انگار با مطلبی علمی یا سخنی منطقی روبه‌روست، آنرا به دو شقّ صدق و کذب تقسیم کرد و نظرش را جداگانه درباره‌ی آندو گفت. از بدیهای سخنان هتّاکانه‌ی رجبی زیاد شنیده‌ایم ولی از خاتمی یا اطرافیان او برخوردی را که امام سجّاد با آن فرد انجام داد، دیده‌ایم؟





پ. ن: دوستانی که کتاب« رسالة الولایه»ی مرحوم طباطبایی را برای مطالعه می‌خواستند، می‌توانند آنرا اینجا یا اینجا بیابند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics