به دومعنا، یا دو برداشت
برداشت اوّل: حیف از دنیای تصویر که به آن روز افتاده بود. اگر میدانستم که تصمیمم به مرتّب نخریدن دنیای تصویر پس از چند سال به اینجا میکشد، این تصمیم را نمیگرفتم! سالها بود که بعد از فیلم و گزارش فیلم مرحوم از مجلّات سینمایی، دنیای تصویر را هم میخریدم و گاهی فقط برخی شمارههای مربوط به کودکان را نمیگرفتم. امّا دنیای تصویر، آن دنیای تصویر چند سال پیش نبود. همانطور که گزارش فیلم با رویکرد جسورانهی اجتماعی و انتقاد از تکصدایی ماهنامهی فیلم، نشریّهای متفاوت بود، دنیای تصویر هم با جمعآوردن گروهی از نویسندگان سینمایی که گرایشهای انتقادی، اجتماعی و مذهبی بیشتری در آنان دیده میشد، صدایی متفاوت بود.
آن سالها نوشتههای سعید عقیقی و رضا درستکار در برهوت نقدهای سینمایی موهبتی بود که اوّلی حضورش کم رنگ و سپس قطع شد و دوّمی دیگر آن قوّت و خروش سابق را نداشت. کسانی آمدند و کسانی رفتند؛ بعضی از دانه درشتها که منتقد ماهنامهی فیلم بودند باز به آنجا برگشتند و جوانانی که با نوع نگرش خام خود، سطح « فیلم» را پایین آورده بودند به اینجا تبعید شدند، ماهنامهی دنیای تصویر شده بود یکجور لیگ آزادگان به نسبت لیگ برتر« فیلم».
آنچه در شمارههای اخیر چشمگیر بود، افزایش بسیار زیاد مطالب ترجمهای و کاهش مطالب تألیفی- چه دربارهی سینمای ایران و چه سینمای جهان- بود. کسی میگفت باید در شناسنامهی آن بیاورند: صاحب امتیاز، مدیرمسؤول و سردبیر: سعید خاموش با چند حکایت ملّانصرالدّین از علّی معلّم. گفتهی او اشاره به مطالب بسیار زیاد ترجمهای بود که عمدةً توسّط سعید خاموش ترجمه میشد و سرمقالههای خنک و طنز کماثر علی معلّم که رویهی دیگر پسر عموی شاعر همنامش علی معّلم دامغانی بود . میگویم کماثر چون هر طنزی باید جدیّتی را پشت سر خود داشته باشد و من در این چند سال به یاد ندارم که معلّم در کنار دستانداختن این و آن، مطلبی جدّی هم نوشته باشد. به این ماهنامه اشکالات زیادی مانند نداشتن بخش پاسخ به نامهها که نوعی بیتوجّهی به خوانندگان هم هست را میتوان افزود به علاوهی چیزهای دیگر که الآن گفتنش دیگر سودی ندارد.
به هرحال دنیای تصویر بسته شد تا نباشد که من ببینم و نخرم ولی امیدوارم که برگردد یا لااقل اگر تصمیم من در آن مؤثّر است همینجا نیّت میکنم که دوباره آنرا بخرم( به شرط افزایش سطح مطالب)
برداشت دوّم: حیف از دنیای تصویر که بسته شود. این ماهنامه تنها مجلّهای بود که در این قحطی خوراک فکری برای نونهالان این سرزمین و غوغای کانالهای غریبه و بیگانهی تلویزیونی ماهوارهای مخصوص کودکان در خانهها، مجلّهای سینمایی به زبان فارسی برای کودکان و نوجوانان در میآورد، هر فصل یک شماره.
با دولتی بودن جشنوارهی فجر و صنفی- رقابتی بودن جشنوارهی خانهی سینما، جشن بزرگ دنیای تصویر تنها جایی بود که جشنی خودمانی و بدون چشم و همچشمی برگزار میکرد. به این بیفزایید جایزههای متنوّع آنرا که شامل تلویزیون و پیدارهای آن، بزرگداشت اهل قلم سینما، دوبلورها و حتّی ترانههای سینمایی هم میشد.
بهترین راهنمای فیلم مجلّات ایران از آن بیژن اشتری و صفحات ابتدایی آن بود و تحلیلهای دقیقتر در صفحات پایانی که زمانی کامبیز کاهه مینوشت و بعد سعید عقیقی و هر دو خبره. بسیاری از مسائلی که زمانی در سینمای ایران مهجور بودند با این ماهنامه مورد توجّه قرار گرفتند.« فیلم»یها با پزی روشنفکرانه، دوبله را نمیپسندیدند و به آن نمی پرداختند و دنیای تصویر با جایزه دادن به ناصر تهماسب و نوشتههای جالب غلامعبّاس فاضلی دربارهی زندهیاد ژاله کاظمی، فیلمیها را واداشتند در عملی واکنشی- که کار همیشهی آنهاست- برای دوبله ویژهنامه دربیاورند. بسیاری از کنارهگرفتهها را دنیای تصویر دوباره مطرح کرد. فریدن گله سالها بود که از یادها رفته بود و درستکار و طوسی با سفر به شمال و مصاحبه با او و نوشتن دربارهی فیلمهایش – به خصوص کندو- در او شوق فیلمسازی را برانگیختند که البتّه اجل به او مهلت نداد.
گذشته از اینها هر مجلّهای صدای متفاوتی است و قابل احترام. وضعیّت اسفانگیز دوسالهی اخیر برخورد دولتیان با فرهنگ را چطور نقد کنیم که اصولاً روالی عقلانی ندارد تا قابل نقد باشد. حرف حساب را میشود سنجید نه اعمال دلبخواهی و از سر بلاهت. اگر مجالی بود شاید در آینده روی نقطهی کانونی نگاه حاکمان در ایران به مردم و مسئلهی حکومت، دست گذاشتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.