قطبی پارسال چهرهی اوّل ورزش ایران بود با فارسی لهجهدار و اشتباهها و تکیهکلامهای دلپذیر: سازمانداری، فوتبال بینالمللی و قلب شیر! تنها مربّی ایرانی که درجات عالی بینالمللی را طی کرده و در سه جام جهانی حضور داشته و در تیم همیشه رقیب آسیایی ایران فعّالیّت کرده است.
او را آورده بودند که نقش محلّل را بازی کند. استیلی نمیتوانست ناگهان سرمربّی شود و قرار بود که نام این دو کنار هم مطرح شود تا با انصراف قطبی- که بسیار محتمل بود- از سر ناچاری استیلی مربّی شود و یا با آشنا نبودن به تیمی پرحاشیه مثل پرسپولیس و کسب چند نتیجهی بد، تعویض شود و باز نفر دوّم جانشینش شود که اینطور نشد و هم آمد و هم آمدنش برای پرسپولیس بحران زده«آمد» داشت.
چه خوب شد که او سرمرّبی تیم ملّی نشد؛ با وجود سازمان تربیتبدنی که رئیسش به خاطر یک عقدهگشایی و اخراج دادکانی که خود گفته بود پس از جام جهانی میرود، بحرانی را به ورزش ایران وارد کرد که عواقبش هنوز ادامه دارد و رئیس فدراسیون فوتبالش جلو چشم چند میلیون بیینده، سخنان تاج را که«زباندانی» را یکی از مشخّصات مرّبی آیندهی تیم ملّی برمیشمرد، داشتن روابط عمومی خوب ترجمه کرد و پس از هیاهو بر سر چند گزینه، علی دایی را – نه با لابی با خدا- بلکه نفوذ مدیرعامل بسیار جوان و سیاسی سایپا که در عرض مدّت کوتاهی از ریاست بسیج دانشجویی دانشگاه شریف به این پست رسید، برگزید.
گرچه این تصمیم او به نفع فوتبال ملّی ایران نبود ولی قطعاً به نفع خودش بود؛ هم خاطرهای ماندگار از خودش به جا خواهد گذاشت و هم همیشه یکی از گزینههای سر مربّیگری تیم ملّی باقی خواهد ماند و به نظر من روزی مانند یک منجی به ایران باز خواهد گشت. سال بعد تکرار قهرمانی دشوار خواهد بود و تنها چیزی که میتوانست سرپوشی برعدم موفّقیّت باشد، حضور در جام آسیا بود که عملاً به دو سال دیگر موکول میشود و پرسپولیس اواخر فصل تنها چند بازی در مرحلهی مقدّماتی خواهد داشت.
روزی کاشانی با موبایل او تماس گرفت و او برنداشت. پس از دقایقی دوباره با تلفن منزل تماس گرفت در جواب این پرسش که الآن کجایی؟، قطبی گفت که بیرونم! کاشانی به او گفت که پس چطور تلفن منزل را جواب میدهد؟ و قطبی جواب داد درست میگویی دارم به دروغ گفتن عادت میکنم و شاید از همین لحظه بود که حس کرد دارد اینجایی میشود، درست مانند اعترافش به اینکه دارد به چاکرم نوکرمگفتنها عادت میکند و آن ماچ و بوسهای اوّل بازی با مربّیان تیم مقابل که ابتدا برایش عجیب بود و ناسزایی که یاد گرفت و علیرغم توصیهی خردبین و استیلی که نباید آنرا بر زبان جاری کند، در گفتوگوبا مرزبان به کار برد و کارشان به دعوا کشید. او که به دلیل توصیهاش به نوع استفاده از نوشیدنی غیرمجاز توسّط حراست سازمان تربیت بدنی، در آخرین لحظات از سرمربّی گری تیم ملّی کنارگذاشته شد، چه داشت که مربّیانی که ظاهرسازی دینی را شعار خود کردهاند، نداشتند؟ این سؤالی بسیار جدّی است که چرا فردی آزاد از قید و بند مذهبی میتواند صبور باشد، به داور بیاحترامی نکند، ناسزا را با ناسزا جواب ندهد، تقصیر ناکامی را به گردن عوامل دیگر نیندازد، از تیم و مربّی حریف همیشه تمجید کند و در یک کلام، الگوی اخلاق برای دیگر مربّیان شود ولی مربّیان ظاهراً مقیّد، به دنبال درآوردن سابقهی آبا و اجداد دیگران باشند و همیشه یک پایشان در دادگاه و شکایت و شکایتکشی باشد و از هر عملی برای مطرح کردن خود و حذف رقیب استفاده کنند؟ به راستی چرا؟
جایی خواندم که او در اوایل حضورش به خبرنگاری گفته بود، نترس من ایرانی نخواهم شد، شاید مهمترین دلیل رفتن افشین قطبی از ایران ورای دلایل گفته شده و گفته نشده این باشد که حس کرد اگر بماند ممکن است ایرانی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.