متلک پژوهی


                                         
1. خیلی وقت پیش- اینجا- از لزوم ایجاد اراده‌ای ولو فردی برای جمع‌آوری لطیفه‌های عامیانه نوشته بودم. زمانی این کار در کتاب‌های سطحی و برای وقت‌گذرانی افراد بود ولی پس از وقوف به اهمیّت فرهنگ کوچه، این کار می‌تواند حتّی توسّط آدم باسوادی که اهل طنز هم باشد، انجام شود؛ هرچه باشد اینکه اهل ذوقی کتاب لطیفه بنویسد- یا لااقل آن قسمت غیرمجازش را جمع‌آوری کند- از درآوردن کتاب آشپزی که معقول‌تر به نظر می‌رسد. حالا همین بحث را درباره‌ی متلک می‌خواهم پیش بکشم.


2. بار اوّلی که در عین بی‌گناهی، کلام مسالمت‌جویانه‌ی من که از سرخیرخواهی بیان شده بود را کسی به معنای متلک گرفت به خاطر ندارم ولی یکی از اوّلین‌بارهایش را یادم هست. کودکی بودم که به عادت،‌ تکّه‌هایی را در جمع همسالان بر زبان می‌راندم مثل« جوش نزن شیرت خشک میشه» که برای ما پسرها خیلی عادی بود و حسّاسیّتی برنمی‌انگیخت. یک بار در منزلی مهمان بودیم و کنار کتابخانه‌ی پسر صاحبخانه، دختر نوجوانی که تازه طویل و حجیم شده بود با آه و ناز می‌گفت که ای وای کتابخونه‌ی امیر چرا به هم ریخته‌س چرا کسی مرتّبش نمی‌کنه، چرا... من هم گفتم جوش نزن ... . چشمتان روز بد نبیند چونان شیر شرزه‌ای به من حمله کرد و نام تمامی حیوانات باغ وحش- جز خودش- را در کمتر از دقیقه‌ای بر من نهاد. من از طرفی از خنده مرده بودم که مگر من چه گفتم و دیگر اینکه در کمال صداقت معنی بعضی لغات را که بار اوّل بود می شنیدم- مثل اُزگل و انکف- می‌پرسیدم و این هردو کار، او را مروغ جنگی‌تر می‌کرد. به نظرم تمامی مراحل شیرمند شدن را از ذهن گذرانده بود و به گمانش من همه را یک جا به او نسبت داده بودم.


3. با همین خانمچه توفیق بیرون رفتن داشتیم که شنیدم دو جوان مؤدب در دوئتی عالمانه به این معضل بشری پرداختند که« این اگر دماغ نداشت عینکش را روی کجایش می‌گذاشت و دوّمی جواب داد که ...» خلاصه بعد فهمیدیم که این یکی از کهن‌ترین متلکهایی است که از زمان اختراع عینک به عینکی‌ها گفته می‌شود و خوب طبعاً من نه دختر بودم و نه عینکی که شنیده باشم و اهل پراندن متلک هم نبودم و تازه به گوشم می‌خورد. از آن زمان علاقه‌مند شدم به سردرآوردن از انواع متلک‌هایی که از سر ذوق بیان می‌شوند و شایسته‌ی ماندگاری‌اند.


4. چند باری تا به حال خواسته‌ام به این نوع کلام بپردازم که امروز و فردا کردم و نشد؛ حالا فقط فتح بابی کردم تا بعد ببینم و یادم بیاید. می‌گویند که در دیگر کشورها یا از این خبرها نیست یا اگر هست به این شدّت و حدّت نیست، به هرحال این اظهار نظر، مستلزم زیست طولانی در کشورهای بیگانه و سروکار داشتن با اقشار مختلف از هر فرهنگی است. اگر واقعاً این مسأله از خصوصیّات ما باشد، جمع‌آوری آن می‌تواند ما را- از جامعه‌شناس و روان‌شناس و مردم‌شناس تا اهل فلسفه که بی‌خود و باخود در هر موضوعی کنجکاوی می‌کنند- در آسیب‌شناسی این مشکل اجتماعی کمک کند. وجه ادبی آن هم برای اهل ادب بی‌جاذبه نخواهد بود؛ کلامی که در یکی دو جمله گفته می‌شود و با کمترین واژه باید بیشترین تأثیر را بگذارد. وجه بی‌ادبانه و ناخوشایند آنرا کنار بگذارید، در جهانی که همه چیز رو به ایجاز و فشرده‌شدن می‌رود کار روی این قسمت از شیطنت توده می‌تواند جالب باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics