ورزش در جبهه اصلاحات


                           
اگر جامعه‌ی کنونی ایران را به دو قسم محافظه‌کار( مدافع وضع موجود) و اصلاح‌طلب( تغییرخواه) تقسیم کنیم، بی‌گمان ورزش یکی از نیروهای اساسی جبهه‌ی اصلاح‌طلب است. دو اتّفاق آغازین روزهای اوّل المپیک بار دیگر نقش پنهان ولی مؤثّر ورزش را به عنوان عاملی که بی‌هیاهوی سیاست‌مداران، می‌تواند تصوّر ما از جامعه‌ی آینده را عوض کند نشان داد.


اوّل پرچم‌داری هما حسینی بود که با مخالفت بعضی از محافظه‌کاران تندرو روبه‌رو شد. پیشتر از این هم لیدا فریمان چنین کاری را کرده بود. فریمان بدون سهمیّه و با کارت سفید به این رقابت‌ها آمد ولی حسینی و دو ورزشکار زن دیگر( سارا خوش‌جمال فکری و نجمه آبتین) خودشان این سهمیّه را گرفتند. آبتین و حسینی نتایجی درخور نگرفتند و اندک امیدی اگر باشد به خوش‌جمال است. این نتایج خیلی مهم نیست، مهم این است که در جامعه‌ای سنّتی که بسیاری از دختران به تنهایی تا سر کوچه نمی‌رفتند، دختر چهارده‌ساله‌ی کرمانشاهی به تهران می‌آید تا قایقران شود. او هنوز بسیار جوان است و دو المپیک دیگر جا دارد. شاید کسی فکرش را نمی‌کرد که ورزش زنان از نشستن روی صندلی( شطرنج)، ورزش‌های پرتحرّک را نیز شامل شود. حالا دختران فوتسالیست ایران قهرمان غرب آسیا هستند و مدال‌گیران ورزش‌های انفرادی نیز یکی یکی از راه می‌رسند. اگر مجال و و فضا و سرمایه در اختیار دختران پرشور ایرانی قرار بگیرد بعید نیست در آینده‌ای نه چندان دور مانند کنکور دانشگاهها مردان را در میادین آسیایی و جهانی پشت سر بگذارند. حضور در ورزشگاهها و مسائلی از این دست نیز حل شدنی است؛ آنچه برای من جالبتر است نه مدالها و رنگشان که شادابی و امید به آینده‌‌ی نیمی از جامعه‌ی ماست که می‌تواند بهترین الگو برای دیگر جامعه‌های مسلمان باشد. نفش تبلیغی این عمل را هم فراموش نکنید؛ تصویر زن محدود و مطیعی که بعضی سعی می‌کنند از زن ایرانی نشان دهند کجا و دختران شاد و تلاشگر میادین ورزشی کجا؟ باز هم- مانند گذشته- درباره‌ی ورزش زنان خواهم نوشت ولی چقدر خوب است که مسؤولان روی ورزشهایی که نقش تبلیغی وسیعی دارد- مانند تنیس- سرمایه‌گذاری بیشتری کنند.


دوّمین اتّفاق این یکی دو روزه، مسابقه‌ی محمّد علیرضایی با شناگر اسرائیلی است. بیداریان چند روز پیش به همین خاطر از راهیابی به المپیک محروم شد ولی حالا با این توجیه که این مسابقه رودررو نیست، اجازه‌ی رقابت با او به شناگر ایرانی داده شده است. شاید این مقدّمه‌ای بر یک گشایش در ورزش ایران باشد. صرف‌نظر از نگاه ما به مسئله‌ی اسرائیل- که یادم باشد سرموقع به آن بپردازم- رقابت ورزشکاران ما با آنها می‌تواند با هر دو الگوی سیاستمداران ایرانی توجیه شود. یک الگو که متعلّق به خاتمی و طرفداران اوست، به رسمیّت شناختن دو کشور اسرائیل و فلسطین در کنار هم است با این شرط که اسرائیل به مرزهای قبل از سال 68 برگردد و بیت‌المقدّس را به فلسطینیان واگذار کند. با این طرز فکر اسرائیل کشوری اشغالگر است ولی می‌تواند به رسمیّت شناخته شود. در الگوی دوّم که متعلّق به رهبر فعلی است، کشور واحد فلسطینی بر اساس آرای مردم مسلمان و یهودی است. حتّی با این نظر هم می‌توان حساب « مردم» را از سیاستمداران جدا کرد و مدّعی شد که ما با تجاوز مخالفیم نه یک نژاد یا دین خاص. همان‌طور که می‌دانیم یکی از اتّهام‌های سیاستمداران ایرانی یهودستیزی است که با اظهارات چند سال اخیر احمدی‌نژاد، تشدید هم شده است؛ با این عمل، این اتّهام از بین می‌رود و ایران می‌تواند در فضایی سالمتر حرف خود را به جهان برساند.


به قول امیر حاج‌رضایی کارشناس متین و فکور فوتبال ایران، ورزش دوّمین عامل تأثیرگذار در ایران پس از مذهب است؛ دیدگاه او را درست می‌دانم و به انتظار گذشتن از دیگر موانع غیر مشروع و نامعقول می‌مانم. این موانع بیشتر ریشه در سنّت‌ها و باورهایی دارد که ما صرفاً به آن عادت- یا بهتر بگویم اعتیاد پیدا- کرده‌ایم، نه آن چه که واقعاً باید و می‌تواند باشد.


                


پ. ن: علیرضایی به دلیل« بیماری» در مسابقه‌ی شنا شرکت نکرد!


برای میراسماعیلی هم چهارسال پیش بهانه‌ای تراشیدند. در مسابقات المپیک، برعکس مسابقات دیگر دخالت دادن مسائل سیاسی محرومیّت به دنبال دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics