کسانی در ابتدای انقلاب سعی داشتند که صدور انقلاب را مهمترین وظیفهی آن روز نشان دهند و تلاش برای این صدور که به دخالت در دیگر کشورها میانجامید تا سالها بعد پیامدهایی ناگوار برای ما داشت. دیدگاه مقابل این نظر عقیده داشت که اگر ایران بتواند خود را به بهترین وجه بسازد، خود به خود الگوی دیگران میشود و نیازی به تبلیغ مستقیم نیست. در این دو سه روزه، دو خبر به ظاهر متفاوت را میتوان در همین رابطه کنار هم گذاشت؛ یکی اظهار نظر محمّدعلی رامین دربارهی خاتمی و هاشمی و آنچه باید به نفع بشریّت انجام دهیم و دیگری اخبار مربوط به چهرهپردازان ایران در مصر.
رامین که بانی بحث نفی هولوکاست بود و او بود که این انگیزه را به احمدینژاد داد که آن سخنان نابخردانه را در نفی یکی از بزرگترین قتل عامهای بشری بزند، حالا سخن از نفی تحزّب و مفاهیمی مانند ملّت- دولت با شبهاستدلالهایی خام و خندهآور میزند. او میگوید:«اگر به جای رفتن به زیارت کربلا برای مبارزه با آمریکا به عراق بروید، به نفع بشریت کار کردید، اگر به جای اینکه ناوهای جنگی امریکا را در خلیج فارس تماشا کنید، خود را آماده کنید که روزی با کمترین اشاره رهبر همهی این ناوها را غرق کنید به نفع بشریت کار کردهاید» از دید او همچنان راه مبارزه یا رویارویی با دیگران شلیک موشک و دخالت نظامی در کشوری دیگر است. صرفنظر از اینکه در روزگاری که آمریکاییها مدام ایران را به دخالت در عراق متّهم میکنند، بیان این سخنان از طرف یکی از نزدیکان رئیس جمهور، چقدر میتواند خطرناک باشد، برخورد فیزیکی و حذف رقیب را تنها راه دادوستد با جهان مخالف میداند، بیتوجّه به تجارب سه دههی گذشتهی ایران.
از طرف دیگر واکنشهای تند مصریان به حضور گریمورهای ایرانی در پیدار جمال عبدالنّاصر برایم جالب بود. برای اوّلین بار به گمانم عبدالله اسکندری برای گریم به کشور سوریه رفت و توفیق او باعث استفاده از چهرهپردازان ایرانی در سایر کشورها و مصر هم شد. مصر اوّلین کشوری بود که حتّی پیش از هند بازار فیلم ایران را قبضه کرده بود و حالا همان کشور برای تولید محصولات تصویری از ایرانیان کمک میخواهد. واکنش تند مصریان گذشته از اختلاف نظرهای قدیمی شاید بیربط به فیلم مستند« اعدام فرعون» که چندی است آب رابطهی روبه بهبود را گلآلود کرده است، نباشد ولی این را میرساند که هنر و ادب و دانش، بیدعوت یا با دعوت میتوانند قلبها و سرزمینها را فتح کنند. در جشنوارهی قاهره فیلمهای ایرانی همیشه درخشیدهاند و جوایزی نیز دریافت کردهاند.
هنر و دانش در کنار ورزش بهترین راهها برای تبلیغ یک فرهنگند. بدون نیاز به سیاستبازی یا موشکپرانی مرزها را درمینوردند و چشمها را خیره میکنند؛ کاری که در این سه ساله برعکس آن انجام شده است. حالا که اینها را مینویسم عدّهای به فکر تأسیس کمیتهی انضباطی برای سینماگران هستند با بهانههایی مانند نحوهی حضور در خارج از کشور. این علیرغم اینکه غیرقانونی است چون نمیتوان کسی را قانوناً به خاطر کاری خارج از مرزهای کشور مؤاخذه کرد، درست خلاف آن چیزی است که من نوشتم. هنرهای تجسّمی نیز درگیر قوانینی دلبخواهی است و برای حضور زنان در سینما نیز آییننامه مینویسند.
امروز اگر مجید مجیدی یکی از بهترین فیلمهای کوتاه المپیک را میسازد یا میتواند دعوت به مهمانی خصوصی رئیس جمهور آمریکا را رد کند، به خاطر حضور به عنوان نامزد در مراسم اسکار کشوری است که آقای رامین سودای غرق ناوهایش را دارد. با غرقکردن فرضی ناوها خراشی به صورت دیگران میافکنیم ولی با هنر و ادب و دانش میتوانیم تا قلب آنها پیش رویم؛ کدام بهتر است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.