برای اینکه دستهبندی مطالب مربوط به مشروطه خیلی طول نکشد و دچار سرنوشت مکتب در فرایند تکامل نشود، ویژگیهای هردو یا یکی را به ترتیب میآورم تا بعدها برگردم و حاشیهای بر ایماهای فعلی بزنم.
1. موفّقیّت: مشروطه موفّق بود و این مهمترین ویژگی مشروطه بود. اکثر قریب به اتّفاق تلاشهای تئوریک یا حرکتهای اجتماعی در ایران عقیم مانده است. دلیل آن شاید نبود قدرت تحلیل و شناخت زمانه در درجهی اوّل و نداشتن هدف معیّن در درجهی دوّم است. بسیاری از صاحبنظران در نقد انقلاب 57 یا واقعهی دوّم خرداد گفتند و نوشتند که مردم میدانستند که چه نمیخواهند و نمیدانستند که چه میخواهند. نفی آنچه هست و ناتوانی از ترسیم تصویر آینده را شاید بتوان خصیصهی اکثر تلاشهای اجتماعی یک قرن اخیر دانست. با نبود یا روشن نبودن ِهدف، سخن گفتن از نداشتن راهبرد یا برنامهی رسیدن به آن، خود به خود منتفی خواهد بود.
جنبش دوّم خرداد- اگر بنا را بر این بگذاریم که همانطور که حجّاریان میپندارد، مشروطهطلب بود- دقیقاً به دنبال چه بود؟ یک روز حرف از تغییر قانون اساسی و روز بعد، تفسیر قانون اساسی فعلی و اصلاح قانون انتخابات و حذف نظارت استصوابی و فردا روز سخن دیگر. هشت سال تلاش صادقانه ولی سردرگم و ناموفّق؛ این نوشته سعی میکند بعضی از دلایل عدم موفّقیّت را بیابد.
2. مرجعیّت دینی حمایتکننده: نقش آخوند خراسانی در امضای مشروع بودن مشروطه و حمایت از آن، بسیار مهم است. گرچه بسیاری تاکنون عقیده دارند که ایشان را فریب دادند و از او امضا گرفتند امّا توجّه به دقّت فقیه دقیقی مثل ایشان و نامهها و تلگرافهای بعدی ایشان خصوصاً دربارهی شیخ فضلالله نوری- که از مخالفان مشروطه بود- این نظر را تضعیف میکند. جامعهی شیعی ایران که فتوای مرجع علمی و دینی زمان خود را پای مشروطیّت میدید با آسودگی خاطر میتوانست به سوی آن برود و مجال را بر مخالفان و دربار تنگ کند.
از این سو جنبش دوّم خرداد به هیچ وجه وزانت علمی- دینی مخالفان خود و طرفداران سینهچاک ولایت را نداشت. اگر مراجع دینی را کنار بگذاریم، نگاهی به ترکیب مجلس خبرگان این امر را آشکار میکند. خزعلی تا روزهای پایانی مجلس خبرگان پیشین میگفت که دو سه نفر« نفوذی» در این مجلس وجود دارد. اخبار نیمه موثّقی هست که در اوج جنبش دوّم خرداد و غوغای روزنامهها آیتالله مشکینی نامهای به آقای خامنهای نوشت که با اصلاحطلبان به طور جدّیتری برخورد کند و گرنه اعضای مجلس خبرگان تکلیف خود را خواهند دانست. این نامه که اشارهای پنهان به برکناری رهبری از منصب خود بود به احتمال قوی کار امثال جنّتی و مصباح و یزدی بود که به امضای مشکینی رسید. در حالیکه اصلاحطلبان از نبود روحانیان مقتدر در جمع خود بسیار آسیبپذیر نشان میدادند، اقتدارگرایان میتوانستند به رهبر هم نهیب بزنند.
3. همگامی عقل و دین و مشروطه: میرزای نائینی کتاب بسیار مهمّی را در تأیید مشروطه نوشت به نام« تنبیه الأمّه وتنزیه الملّه» یا حکومت از نظر اسلام که با تقریظ آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی به چاپ رسید و امروز حاشیه نوشتن مرحوم طالقانی بر آن بسیار معنیدار به نظر میرسد. این کتاب شامل مطالبی است که امروز هم محل بحث است. کتاب در پنج فصل و دو مقصد در خاتمه است که شامل مباحثی دربارهی استبداد، قانون اساسی، مجلس شورا، مساوات، تحدید سلطه در عصر غیبت و جواب به شبهات پیرامون مشروطه و مواردی از این دست است. این کتاب هنوز هم میتواند نقشی اساسی را در سپهر فرهنگی جامعهی ما ایفا کند و از دید من باید مباحثهوار بین طلّاب و دانشجویان بازخوانی شود.
آنچه گفتهاند و به نظر من نیز درست است، تولیدات اندیشگی حلقهی کیان بستر فکری دوّم خرداد بود. صرفنظر از نویسندگان لائیک این گروه، نوشتههای عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری بیشتر نقد- به شکل نفی- ولایت مطلقه بود و نه ارائهی مدل جایگزین که بعدها نیز دیدم این دو نفر سر از چه جاهایی درآوردند. در این میان محسن کدیور تلاشهایی درخور انجام داد و کار روی حکومت ولایی و نظرات متفاوت دربارهی دامنهی ولایت فقیه، تلاشهایی ارزندهاند که بیشتر محقّقانهاند تا مؤلّفانه؛ یعنی گردآوری و دستهبندی و تحلیل آرای گذشتگان نه« اجتهاد علمی» شخص نگارنده. در حالیکه ولایت کشفی مطلقه مدافعانی چون مصباح و جوادی آملی دارد، جای تحلیل دقیق تاریخ اسلام و احادیث امامان و آیات قرآن برای نشان دادن سرمشق جایگزین خالی است. تلاش شبستری برای نشان دادن پذیرفتنی بودن حقوق بشر بر اساس تعالیم دینی نیست و رنگ تئوریهای وارداتی دارد. سیّد علی سیستانی در گفتوگو با بعضی از طلّابی که به محضرش رفتند، از آنها پرسید که در درس خارج چه میخوانید و جواب شنید که ابواب طهارت و صلاة و صوم و ... . او جواب داد که اینها را که پیشتر از این به اندازهی کافی بحث کردهاند، شما که حکومت دستتان است، باید مسائل روز از مجلس شورای اسلامی به حوزهها برود و پیرامون آن بحث شود. با اینکه با این نگاه حدّاکثری به فقه موافق نیستم، امّا کار فقهی روی شعارهای دوران اصلاحات مانند جامعهی مدنی و آزادی بیان و حقوق اقلیّتها و دگراندیشان و مانند آن، امری ضروری است و بدون آن نمیتوان انتظار تغییر و تحوّل داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.