ابتدا بخشی از سخنان کمال رجایی تنها پسر محمّدعلی رجایی رئیسجمهور سابق ایران را بخوانید:
« امروز یک رجایی قلّابی درست کردهاند که بگویند دنبال رجایی نباش و ما هرچه از رجایی بگوییم، میگویند دروغ است. رجایی را با لباس چهار جیب در عکسها به نسل جدید معرّفی میکنند؛ مگر تمام شخصیّت رجایی همین بود؟ سالگرد رجایی که میشود پریز تلفن را میکشیم تا جواب تلفنها را ندهیم. الآن عدّهای افتادهاند دنبال رجایی و عکس او را مصادره میکنند ولی اگر اکنون رجایی بود او را تحمّل نمیکردند. ما سادهزیست به این معنا که میگفتند نبودیم و پدر من لباس آستین کوتاه میپوشید و خانهی ما در خیابان عینالدّوله بود. داریوش زند طرّاح شهر دوبی را پدرم برای رفتن به آمریکا تشویق کرد.»
عکسهای متفاوتی را از جوانی رجایی با ظاهری کاملاً متفاوت در زمان خدمت او در نیروی هوایی یا میان دوستان و در مجلس ازدواج خود در کنار یدالله سحابی در شمارهی اخیر شهروند امروز میتوان دید. توجیه کمال رجایی برای اینکه او از این نحوهی زیست دست کشید برای من قانع کننده نبود. او میگوید تغییر محل زندگی و ظاهر پدر برای این بود که مردم به حرف او گوش دهند و گرنه کسی به سخنان یک چهرهی کراواتی گوش نمیداد.
ضمن یادآوری آنچه در مورد شیخ فضلالله گفتم و اینکه اگر در زمانهی ما اگر بود تحمّل نمیشد اضافه میکنم که رجایی که همینطور ولی نکاتی را نباید فراموش کرد. با دیدن نامههای ردّ و بدل شده بین او و بنیصدر به نظرم رسید که هردو طرف در تنش ایجاد شده با یکدندگی و عدم تساهل خود نقش داشتهاند، هم بنیصدر و هم رجایی . قضاوت بر اساس تفاوت ظاهری بین افراد نیز یکشبه حاصل نشد و فراموش نکنیم که ظاهر شریعتی چگونه بود و جایی که او سخنرانی میکرد نیز یک حسینیّه بود؛ پس چطور جوانان به سخنان یک چهرهی کراواتی گوش میکردند، آنهم به حدّی که بازار مطهّری کساد شده بود؟ امثال رجایی به جای اینکه بکوشند فرهنگ تودهی پس از انقلاب را اصلاح کنند و آنان روی مردم اثر بگذارند، خود از عوام اثر پذیرفتند. او و بنیصدر پیش از انقلاب تفاوت ظاهری نداشتند ولی امثال رجایی با انتخاب غلط سادهزیستی غیرواقعی و تقسیم افراد به متعهّد و متخصّص باعث ایجاد شکافی بین افراد این جامعه شدند که تا امروز ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.