علل چهارگانه همان علل مادّی، فاعلی، صوری و غایی هستند که تعریف آنها را به فردی موسوم به ارسطو منتسب میکنند ولی ما هرجور بخواهیم آنها را تفسیر و تطبیق میکنیم چون به هرحال دانش بیست و چهار قرن پیش رفته و دلیلی ندارد که خود را اسیر دگمهای گذشتگان کنیم.
1.علّت مادّی، آن چیزی است که شیء از آن تشکیل میشود مثل چوب برای صندلی ولی الزاماً از همان جنس نیست مثل آب و هوا و نور خورشید برای رویش درخت. پس ما اجتهاد میکنیم و اوّلین چیزی را که- با رعایت داشتن سنخیّت لازم- باعث زدن جرقّهی توقیف کارگزاران شد به عنوان علّت مادّی آن معرّفی میکنیم. آن چیز بیگمان سخنرانی شخصی به نام هاشمی رفسنجانی بود که با نقل قولی از شیخ بهایی و طرح مسألهی شورای رهبری، ولولهای در ارکان« نظام» انداخت( به نظام، بعد میرسیم). با توجّه به وجود سنخیّت بین رفسنجانی و کارگزاران، همین نقل قول از شیخ بهایی برای ایجاد علّت کافی بود چون بنا به فتوای برخی «آخوند سیاسی، سیاسی است نه آخوند» پس ما هم که دست به افتایمان بد نیست میگوییم:« شیخ بهایی، بهایی است نه شیخ» انتظار دارید کنار مضجع شریف رضوی بهاییگری را تبلیغ کنند و جانفدایان نظام ساکت بمانند؟ هرگز!
2. علّت فاعلی، آن چیزی است که کنندهی کار است مانند نجّار برای ساخت صندلی. اینجا فاعل« نظام» است. برعکس برهان نظم که سعی میکرد با نشان دادن « نظم» در جهان وجود« ناظم» را اثبات کند، اینجا با دیدن نظام به هیچ ناظم یا فاعلی نمیرسید؛ خود نظام همهکاره است. نظام مانند نظم است یعنی دیده میشود ولی اشارهپذیر نیست و نمیتوان آنرا با انگشت نشان داد. او از همه کس و همه چیز استفادهی ابزاری میکند و بعد به موقع لزوم آن را دور میاندازد. نظام به قاعده و نظم خاصّی پایبند نیست چون خودش نظام است و معقول نیست که بخواهد به نظم دیگری پایبند باشد؛ این از مقدّمهی اوّل. مقدّمهی دوّم گفتار فیلسوفان سیاست است که قدرت ذاتاً شر است و از این دو مقدّمه نتیجهای حاصل میشود که گرچه ظاهراً آشکار است ولی به چشم نیاید بهتر است، درست مانند خود نظام که« وجود دارد ولی دیده نمیشود».
3. علّت صوری، آنرا صورت شیء تعریف کردهاند چون هیئت خاص صندلی که چهار پایه دارد و باقی ویژگیها. این علّت در اینجا «قانون» است. تعریف قانون درست عکس نظام است یعنی:« آنچه که به چشم میآید ولی وجود ندارد» قانون مثل باقی چیزهای صوری است چونان مدرک صوری یا ازدواج صوری و... که از طریق محکمه، عدلیّه، دادگاه، هیئت منصفه، قاضی، دادستان، وکیل مدافع و باقی چیزهای صوری با بهانهای صوری اعمال میشود. آن بهانهی صوری اینجا اطّلاعیّهی دفتر تحکیم وحدت دربارهی غزّه بود.
4. علّت غایی، آن چیزی است که شیء به خاطر آن ایجاد میشود و هدف و کارکرد آن است مثل استفادهی خاصّی که از صندلی میشود. علّت غایی گرچه آخر از همه سروکلّهاش پیدا میشود ولی از اوّل انگیزهی اصلی عمل است و با احساس نیاز به آن است که فاعل دنبال مادّه میرود و فعل انجام میپذیرد. علّت غایی هم نیاز به داشتن سنخیّت با عمل توقیف و علّت مادّی دارد که اینجا احتمال قوی کاندیداتوری دکتر حسن روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری است. ایشان که از معدود روحانیان باسواد، فقیه و تحصیلکردهی حکومتی است از همان جنم آدمهایی است که انشعاب کردند و با ظهور خود و نام کارگزاران، زمینهی دوّم خرداد را فراهم کردند گرچه بعداً تیم غضنفران اصلاحات در برابر آنها ایستادند؛ نمک خوردند و نمکدان شکستند. حسن روحانی از معدود افرادی است که بلافاصله پس از آمدن احمدینژاد به انتقاد از او پرداخت آن هم کجا؟ در مجلس خبرگان جایی که امثال خاتمی و کرّوبی و ناطق به دلیل نداشتن اجتهاد راهی به آن ندارند. روحانی به دلیل داشتن این ویژگی میتواند در آینده در سطح عالیتری از قدرت ایفای نقش کند. سنخیّت ایشان با رفسنجانی و کارگزاران که ارگان تبلیغ ایشان در انتخابات آینده خواهد بود، اظهر من الشّمس است و بعضی افراد معلومالحال نیز«اینجا» به شایستگی بیشتر او برای ریاست جمهوری- حتّی بیشتر از خاتمی- ایما کرده بودند. زمزمهی نیامدن خاتمی هم احتمال کامیابی او را بیشتر میکند. در ضمن خیالتان بابت نامش و آن قاعدهی فوق راحت باشد که« شیخ حسن روحانی، روحانی است نه شیخ» چون نام ایشان حسن فریدون است، چه معنا دارد که یک فرد معمّم نام خانوادگیش فریدون باشد؟ آن هم کسی که خارج از کشور شناخته شدهتر از ایران است و به هنگام سفر به آلمان، صدراعظم به استقبالش میآمد؟ اگر ایشان ریگی به کفش ندارد چرا در زمانش پروندهی اتمی ایران اینقدر وضعیّت حادّی پیدا نکرده بود و شورای امنیّت قطعنامه پشت قطعنامه صادر نمیکرد؟ حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است . برای برداشتن نیمکاسه اوّلین اقدام توقیف کارگزاران است که بحمدالله انجام شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.