روشنفکری دینی به خاطر دو جزء تشکیلدهندهی نام و تعریف خود میباید کاری در رابطه با فلسطین میکرد که هنوز نکرده است:
1.اوّلین جزء،« روشنفکری» است که هر تعریفی داشته باشد، متضمّن معنای برخورد نقّادانه و مسؤولانه با افکار و اعمال خود و اجتماع پیرامون خود است. بزرگان احیای فکر دینی در اسلام همگی جنبهی سیاسی و فراملّی داشتهاند از اقبال و بازرگان گرفته تا مطهّری و شریعتی. درگیری شریعتی به خاطر قیام الجزایریان در فرانسه که معروف است و مطهّری هم- خواه او را روشنفکر دینی بخوانیم یا روحانی نوگرای دینی- باز علیرغم تحدید و تهدید رژیم سابق گفتارهایی پرشور ضدّ اسرائیل از خود به یادگار گذاشته است. روشنفکری دینی امّا در این جریان امروز غایب است. طبعاً منظور من بیانیّه دادن نیست- که همان هم دیده نمیشود- بلکه منظورم برخورد فکری و تحلیلی با این قضیّه است. پیامبر اسلام در پیمانی به نام حلفالفضول در جوانی شرکت داشت که همسوگندی جوانمردان به یاری و دستگیری از مظلومان به هنگام نیاز بود. ایشان در وقتی که در مدینه بودند از آن پیمان یادکردند و گفتند که الآن نیز اگر چنین پیمانی باشد حاضرم عضو آن باشم. با توجّه به اینکه زمان آن پیمان پیش از اسلام بود، و پس از اسلام نیز انواع پیمانهای اخوّت و مانند آن بین مسلمین بود، ایشان با این گفته، مطلوبیّت چنین عملی را فقط با انگیزههای انسانی به تکتک ما یادآوری میکند؛ حلف الفضول ِروشنفکری دینی در دفاع از مظلومان ایرانی و ناایرانی، مسلمان و نامسلمان کجاست؟
2. جزء دوّم، التزام و تقیّد به دین، نه به عنوان اعتقادی شخصی بلکه به عنوان منبعی معرفتزاست. در این زمینه نیز انواع احادیث و آیات در مورد دفاع از مظلوم خصوصاً مسلمانی که صدای خود را به یاریخواهی بلند کند وجود دارد که باز استشهاد و مراجعهای به منابع دینی در میان نیست. این البتّه به مشکل دیگری برمیگردد که بسیاری از روشنفکران دینی به آن دچارشدهاند و آن استفادهنکردن مناسب از منابع دینی به خصوص روایات امامان معصوم است. بزرگترین تفاوت شیعه با اهل سنّت و یکی از اسرار خاتمیّت، وجود دوازده ترجمان قرآن است که فهم خود را در گسترهای دویست و اندی ساله از قرآن ارائه کردند. به این منابع، بسیار پراکنده، نادقیق و بدون رعایت ضوابط- مانند دیدن روایات مخالف و سنجش آنها با هم- مراجعه میشود که همین نیز رو به کمشدن است. مجتهدشبستری جایی به درستی، اختلاف احادیث را از منابع مهم معرفت دینی میدانست و میگفت که این اختلاف، الزاماً به معنای نادرست بودن یکی از آنها هم نیست چه رسد به تساقط اخبار بلکه به معنای تفاوت آن حکم در طول زمان است ولی نگاه کنید به کتاب « نقدی بر قرائت رسمی از دین» او که گرچه با موضوع دین و بخش معاملات فقه است امّا برای یافتن حدیثی از محمّدباقر یا جعفرصادق باید ذرّهبین به دست بگیرید و به دنبال آن بگردید. عبدالکریم سروش نیز جایی حجیّت کلام علی(ع) را در استدلال، مانند دیگران دانسته بود(بسط تجربهی نبوی، ص 135) این سخن از یک نامتدیّن پذیرفتنی است ولی از او نه. بله درست است که ما سخنان را با دلیل میسنجیم ولی حجیّت قول قرآن و نبی و وصی پیشتر برای دیندار ثابت شده است و اگر با این یقین، استدلالی بیابیم که درست نیافتیم بنا را بر ندانستن خود مینهیم نه نادرستی آن مدّعا و گرنه با نادرست خواندن کلام علی، دیگر عصمتی باقی نمیماند که پشتوانهی دیگر سخنانش باشد. البتّه میتوان این گونه سخنان را ناشی از عدم دقّت به هنگام سخنرانی دانست و او نظیر این گونه ابهامها در کلام خود بسیار دارد که اینجا به یک نمونهی دیگر از این ابهامها اشاره کردهام. این روزها برخی منتسبان به این جریان، هر حدیثی که ناخوشایند به نظر برسد را- بدون ضابطه- جعلی و ساختهی غالیان میخوانند و قرآن هم که عالمان دینی برای اثبات عدم تحریف آن تلاشها کردند در صورت راهیافتن جهل پیامبر به آن، از حجیّت محض میافتد. برای بسیاری امروز روشنفکری دینی، تکرار آرای فیلسوفان غربی و نواندیشان عرب به همراه چاشنی برداشتی گزینشی و شاعرانه از عارفان گرانقدر جهان اسلام است که البتّه حساب محسن کدیور در این باره با کتابی همچون «حقالنّاس؛ اسلام و حقوق بشر» که تلاشی روشنفکرانه برای دفاع از حقوق بشر با استفاده از منابع دینی است، جداست.
3. سروش روشنفکری دینی را« مدرسه» نامیده است ولی این مدرسه فقط برخی دروس را دارد نه همهی آن را. در حالیکه اسلام سنّتی برای تمام سؤالها، انجام مناسک و شعایر، اخلاق و اعتقادات – درست یا نادرست- حرف دارد، روشنفکری دینی در بسیاری از عرصهها غایب است. درست است که این مدرسه، تازهساز است و بسیاری از سخنان آن گفته نشده است ولی مدرسهای با سطح کیفی نازلتر که همهی دروس را دارد برای نسل جوان قانعکنندهتر از مدرسهایست که دو سه درس- گیرم با کیفیّت بالا- در آن ارائه میشود ولی برای تحصیل باقی درسها باید به مدرسهی دیگری رفت. آنچه نوشتم علاوه بر اعلام غیاب روشنفکری دینی در موضوع فلسطین، مقدّمهای بود بر آسیبشناسی روشنفکری دین. کشاکش خونین فلسطین و اسرائیل دمل چرکینی است که سالهاست سرباز کرده و تاکنون هیچ مداوایی نپذیرفته است. جوانانی که کف به دهان میآورند و شعار میدهند، خوراک فکری میخواهند و گرنه آنچه را که از رسانههای ایدئولوژیک رسمی میبینند، دربست میپذیرند. روشنفکری دینی اگر میخواهد منشأ اثر باشد باید برای تهیّهی این خوراک، فکری کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.