دیروز در وبچین، لینکی کذاشتم راجع به ادبیات غیررسمی؛ این ادبیات در دوران معاصر بسیار مورد توجّه نویسندگان قرار گرفته است، از نیما تا هدایت و شاملو. آنان استفاده از بعضی از واژگان خوشآهنگ و خوشساخت این واژگان را در کنار واژههای تازهساز و عادی و واژگان قدیمی یا آرکائیک موجب قدرتمندشدن زبان میدانستند. بعضی از این واژگان را- که البتّه بیشتر قدیمی هستند و بعضی امروز استفاده نمیشوند- با ریشهی آنها میگذارم:
گزک: از پهلوی « گتک» یعنی سند. ( گزک به دستش نده!)
چلوار: تغییریافتهی« چهل یارد». برگرفته از توپهای پارچهی چهل یاردی انگلیسی.
واسه: از ریشهی « واس» پهلوی و اوستایی به معنای خواستن است، نه تحریف « واسطه» عربی.
فرتی ( زود): از واژة آلمانی"Fertig" یعنی آماده، تمام شده؛ یادگار سربازخانههای ایرانی در زمان حضور سوئدیها.
آب زیپو: رقیق، از واژة آلمانی''suppe'' « سوپ»، باز هم یادگار سربازخانههای ایران در دوران مسؤولیّت سوئدیها که سربازان ایرانی، سوپ یا « زوپه» را در قیاس با آش وطنی بسیار آبکی میدیدند.
الکی: یعنی بیاساس، از ریشهی کهن پهلوی «هلکیه» یعنی دیوانگی و «هلک گویشن» یعنی سخن ناروا .
نخاله: چیز بیفایده یا آدم عاطل وباطل. از واژهی روسی Nakhal یعنی آدم بیادب و گستاخ؛ باقیمانده از حضور روسها در ایران.
ارسی( کفش یا پنجرههای کشویی با شیشههای رنگین) یعنی روسی. الف اضافی پیش از حرف ر، در« ارومیه» یعنی رومیه و « اروج» یعنی روزه و بعضی واژگان اهل آذربایجان دیده میشود.
هچلهفت یا هشلهف: شکل تمسخرآمیز عبارت انگلیسی"I Shall have". تقلیدگونهای برای نشان دادن نامفهوم بودن این زبان از دید کسانی که برای اوّلین بار با آنان مواجه شده بودند.
لُخم ( گوشت لُخم): از « لحم» عربی به معنای گوشت.
تلنگر: از « تل» یعنی صدا (مانند واژهی تلنگ) و انگل (یعنی انگشت).
فاستونی: تغییریافتهی « بوستونی»؛ شهری در آمریکا که پارچه به آن منسوب بود.
لنگ: به معنای پا، همریشه با "Leg" انگلیسی. لگد فارسی و Liagat روسی( لگد زدن) نیز از همین ریشهاند.
ویر: به معنای هوس. از اوستایی« ویرا» یعنی هوش.
اسکناس: از واژهی روسی Assignatsia که آن نیز از واژهی فرانسوی Assignat به معنی برگهی دارای ضمانت گرفته شده است.
بسه در لهجهی تهران قدیم به کسر ب، یعنی ببین! بپا ( امروزه بسُک از سُکیدن) از پهلوی سهستن یعنی دیدن همریشه با واژهی آلمانی "Sehen" و مصدر انگلیسی"To See" .( یارو را بسک! )
پول از ریشهی یونانی. واژهی فلوس عربی، پَله( در پول و پله) و« پیله» در « پیلهور» نیز از همینجاست یعنی مال و ذخیره و دارایی کوچک.
جنده: از واژههای پهلوی « جه» یا « جمیکا» یعنی دختر اهریمن یا زن بدکار.
زکی: تغییریافتهی « زهی» که در پهلوی و فارسی دری از نداهای تحسین و شگفتی است.
فکسنی( بیربط، مزخرف، درب و داغان): از واژهی "Fkussni" روسی یعنی بامزه که به کنایه به کار رفته است.
لنگ: به معنای پا، همریشه با "Leg" انگلیسی. لگد فارسی و Liagat روسی ( لگد زدن) نیز از همین ریشهاند.
چپو کردن یا هپلی هپو:از پهلوی«هوپاردن» یعنی بلعیدن.
چلوار: تغییریافتهی« چهل یارد». برگرفته از توپهای پارچهی چهل یاردی انگلیسی.
واسه: از ریشهی « واس» پهلوی و اوستایی به معنای خواستن است، نه تحریف « واسطه» عربی.
فرتی ( زود): از واژة آلمانی"Fertig" یعنی آماده، تمام شده؛ یادگار سربازخانههای ایرانی در زمان حضور سوئدیها.
آب زیپو: رقیق، از واژة آلمانی''suppe'' « سوپ»، باز هم یادگار سربازخانههای ایران در دوران مسؤولیّت سوئدیها که سربازان ایرانی، سوپ یا « زوپه» را در قیاس با آش وطنی بسیار آبکی میدیدند.
الکی: یعنی بیاساس، از ریشهی کهن پهلوی «هلکیه» یعنی دیوانگی و «هلک گویشن» یعنی سخن ناروا .
نخاله: چیز بیفایده یا آدم عاطل وباطل. از واژهی روسی Nakhal یعنی آدم بیادب و گستاخ؛ باقیمانده از حضور روسها در ایران.
ارسی( کفش یا پنجرههای کشویی با شیشههای رنگین) یعنی روسی. الف اضافی پیش از حرف ر، در« ارومیه» یعنی رومیه و « اروج» یعنی روزه و بعضی واژگان اهل آذربایجان دیده میشود.
هچلهفت یا هشلهف: شکل تمسخرآمیز عبارت انگلیسی"I Shall have". تقلیدگونهای برای نشان دادن نامفهوم بودن این زبان از دید کسانی که برای اوّلین بار با آنان مواجه شده بودند.
لُخم ( گوشت لُخم): از « لحم» عربی به معنای گوشت.
تلنگر: از « تل» یعنی صدا (مانند واژهی تلنگ) و انگل (یعنی انگشت).
فاستونی: تغییریافتهی « بوستونی»؛ شهری در آمریکا که پارچه به آن منسوب بود.
لنگ: به معنای پا، همریشه با "Leg" انگلیسی. لگد فارسی و Liagat روسی( لگد زدن) نیز از همین ریشهاند.
ویر: به معنای هوس. از اوستایی« ویرا» یعنی هوش.
اسکناس: از واژهی روسی Assignatsia که آن نیز از واژهی فرانسوی Assignat به معنی برگهی دارای ضمانت گرفته شده است.
بسه در لهجهی تهران قدیم به کسر ب، یعنی ببین! بپا ( امروزه بسُک از سُکیدن) از پهلوی سهستن یعنی دیدن همریشه با واژهی آلمانی "Sehen" و مصدر انگلیسی"To See" .( یارو را بسک! )
پول از ریشهی یونانی. واژهی فلوس عربی، پَله( در پول و پله) و« پیله» در « پیلهور» نیز از همینجاست یعنی مال و ذخیره و دارایی کوچک.
جنده: از واژههای پهلوی « جه» یا « جمیکا» یعنی دختر اهریمن یا زن بدکار.
زکی: تغییریافتهی « زهی» که در پهلوی و فارسی دری از نداهای تحسین و شگفتی است.
فکسنی( بیربط، مزخرف، درب و داغان): از واژهی "Fkussni" روسی یعنی بامزه که به کنایه به کار رفته است.
لنگ: به معنای پا، همریشه با "Leg" انگلیسی. لگد فارسی و Liagat روسی ( لگد زدن) نیز از همین ریشهاند.
چپو کردن یا هپلی هپو:از پهلوی«هوپاردن» یعنی بلعیدن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.