کودتای ۸۸-۲
روز جمعه را بیشتر به کودتای ۲۸مرداد مانند کردهاند ولی به نظر من درستتر تشبیه آن به ۱۵ خرداد ۴۲ است. پس از پانزده خرداد ادبیات نصیحت و پیشنهاددهی پیشوایان مذهبی و رهبران اجتماعی به اعلام لزوم رفتن شاه و تغییر سلطنت تغییر کرد. امروز هم پس از مضحکهی انتخابات مجلس که نظارت استصوابی آنچنان گسترده شد که نزدیکترین خودیها را هم در بر گرفت، این امید که- به قول محمدعلی ابطحی- دیگر بتوان با صندوقهای رأی در ایران تغییری به وجود آورد، به یأس بدل شده است. من شرکتکنندگان در انتخابات مجلس را به اسیران مسخشدهی اردوگاههای آدمسوزی نازیها تشبیه کردم که همبندان خود را برای مرگ مهیّا میکردند و افسران نازی تنها نقش نظارت داشتند؛ امّا میپنداشتم که بتوان در انتخابات ریاست جمهوری- مانند دورهی خاتمی- با فشار افکار عمومی کاری کرد.
انتخابات ریاست جمهوری این گمان را که حتّی به مدد چهرههای سرشناس و غیرقابل حذف بتوان اصلاحی ولو اندک به وجود آورد باطل کرد تا یکی از رسواترین و بدنامترین سیاستبازان یک قرن اخیر ایران دوباره بر تخت ریاست بنشیند. محال بودن اینکه امروز احمدینژاد محبوبیّت و رأیی بیش از خاتمی داشته باشد، نیازی به مراجعه به آمار ندارد؛ همین طور است آمار خندهدار مهدی کرّوبی که از آرای باطله هم کمتر است و آمار هر سه نفر در زادگاههایشان. صریح بودن و روبودن این تقلّب، گذشته از اینکه ناشیگری آقایان را میرساند، به معنای نترسیدن آنان از قضاوت افکارعمومی و چه بسا قدرتنمایی در برابرآن هم باشد.
بگذار سادهدلانی که فکر میکنند تقلّب لزوماً باید سر صندوق باشد با کم و زیاد خواندن چند رأی یا استفاده از فلان خودکار یا عوض کردن کد نامزدها یا کارهایی از این دست، بگویند که تقلّب حدّاکثر چند ده یا چند صدهزار است نه چند میلیون، آنان باید بدانند که هاشمی در دور پیش از تقلّب از بالا و دستوری ده میلیونی علیه خود میگفت ولی کسی حرفش را- در این مقیاس وسیع- جدّی نگرفت تا امروز که اتّفاق چهار سال پیش عیناً تکرار شد.
دلیلی برای ناامیدی و یأس نیست؛ بیمار نیمهجانی را در نظر آورید که مدّتها در بستر بیماری بوده است و برای بازگرداندن او به زندگی تلاش کردهاید ولی پس از مدّتی فوت کند. درست است که فقد عزیزان همیشه ناراحتکننده است ولی در چنین موردی با خود میگوییم که هم خودش راحت شد هم اطرافیانش. تا کی دغدغه و نگرانی دخالت این مقام و آن مقام داشتن؟ تا کی به امید استفاده از روزنهای تنگ برای تنفّس ماندن؟ بهترین عبارت را - که من هم میخواستم بگویم- عطاءالله مهاجرانی نوشت:« در ۲۲ بهمن ۵۷ جمهوری اسلامی شروع شد و در۲۲ خرداد ۸۸ به پایان رسید و حکومت اسلامی آغاز شد». همین تمام کلام است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.