کودتای ۸۸ - ۴
۱. آنچه دیروز دیدیم نه یک اتّفاق ساده بلکه رخدادی بینظیر در طول سه دهه عمر جمهوری اسلامی بود. اجتماع انبوه مردم برعکس همیشه نه به دلیل آوازهگری صداوسیما یا تکلیف شرعی بلکه به دلیل جوشش مردمی و تشخیص فردی آمده بودند. طبعاً بسیاری که در این میان از برخورد نیروهای ویژه یا عواقب شناساییشدن میترسیدند، به میدان نیامدند ولی برای بارهای بعد خواهند آمد. این بار دیگر نمیتوان مانند ۱۸ تیر اینها را مشتی فریبخورده نامید، تودهی مردم را نمیتوان عامل دست اجانب نامید و تلاش صداوسیما در برنامههای تحلیلی خود در ربط دادن این حرکت به گفتههای فلان سیاستمدار یا رسانهی غربی امروز تلاش مذبوحانهای بیش نیست. شبهنگام بیشتر شبکهها از برنامههای دیگر خود زده بودند و چپ و راست با دعوت کردن از مهمانان و کارشناسان به انتخابات پرداختند در حالیکه پیشتر از آن فقط جشن میگرفتند و خبری از برنامههای- مثلاً- تحلیلی از این دست نبود. حاضران در برنامهی ایران ۸۸ با چهرههایی منفعل آمارگیری پیش از انتخابات را پیش کشیده بودند که صداوسیما نزدیک به نتیجهی حاصل را پیشبینی کرده بود و از آن اعتماد به نفس روزهای پایانی تبلیغات یا دو روز پس از انتخابات خبری نبود.
۲. مقایسهی اجتماع امروز با دیروز هم بسیار گویاست. دیروز طرح زوج و فرد اتوموبیلها را برای سهولت تردّد بیشتر به محل سخنرانی رئیسجمهور جعلی لغو کرده بودند ولی امروز برقرار بود. دیروز کارمندان و حقوق بگیران دولت را با اتوبوس به طور فرمایشی میبردند ولی امروز اجازه نمیدادند کسی شرکت کند؛ در عین حال جمعیّت به گونهای بود که مجال کوچکترین دخالتی را به نیروهای ویژه یا لباس شخصی نداد و این الگویی کوچک برای حرکت فرداهاست.
۳. بیانیّهی شورای نگهبان و میزگردهای ریز و درشت صداوسیما و دستور لاریجانی به پیگیری حوادث کوی دانشگاه در تهران و اصفهان از ترس همین انبوه مردم است؛ به گمان من اینان نمیتوانند به کشتار دست بزنند و با دیدن اعتراضات مدنی عقب مینشینند. این اعتراضات چه خوب است تنها به تغییر یک نفر نینجامد. ممکن است که در صورت بالاگرفتن قضیّه، احمدینژاد را قربانی کنند. یعنی بگویند که او برود تا ما بمانیم؛ این البتّه پیروزی بزرگی است( گرچه من چشمم آب نمیخورد) ولی علّت را باید برداشت نه معلول را. نظارت استصوابی و هر عاملی که جلو شرکت مردم در انتخابات آزاد مجلس، خبرگان و ریاست جمهوری را گرفته باید برداشته شود. با انتخاب خبرگان حقیقی، نمایندگان حقیقی و رئیس جمهور حقیقی میتوان دربارهی عملکرد رهبر نیز داوری درستی داشت، در مورد قانون اساسی تصمیمگیری کرد و به فجایع سه دههی گذشته رسیدگی کرد. این مسالمتآمیز ترین راه است. پس حرکت تودهها نباید اعتراض صرف باشد و باید دو هدف را دنبال کند:
الف. لغو هر گونه نظارت استصوابی و الک کردن داوطلبان نمایندگی مجلس شورا و خبرگان و ریاست جمهوری.
ب. برقراری دقیق انتخابات زیر نظر نمایندگان داوطلبان از مراحل ابتدایی تا انتهایی.
الف. لغو هر گونه نظارت استصوابی و الک کردن داوطلبان نمایندگی مجلس شورا و خبرگان و ریاست جمهوری.
ب. برقراری دقیق انتخابات زیر نظر نمایندگان داوطلبان از مراحل ابتدایی تا انتهایی.
۴. جهان دارد این تودهها را میبیند، اینان به دنبال هیچ امر نامشروعی نیستند تا شماتتپذیر باشند، اینها آزادی و عدالت میخواهند؛ همین. جهان حق ندارد احمدینژاد را به عنوان رئیس جمهور ایران بپذیرد بلکه باید از شرکت در مجامع عمومی منع شود و با او مانند یک کودتاچی رفتار شود. تحریم و فشار خارجی میتواند مدافع جنبش ایرانیان نیز باشد.
۵. وقتی از طرفی انقلاب خشونت بار درست نباشد( چون یکبار امتحانش را پس داده است) و صندوق رأی نیز راه به جایی نبرد، اعتراض مدنی و مقاومت منفی گاندیوار با آگاهی کامل از خواستهها در جهت فعّال کردن دوبارهی صندوقهای رأی، تنها راه است. اگر رنگ سبز در انتخابات یک نماد ساده برای یک نامزد بود، از این پس باید به نماد جنبش آزادیخواهی مردم ایران تبدیل شود و خاتمی و موسوی و کروبی نیز باید به نقش خود آگاه باشند و صحنه را خالی نکنند. این روند ممکن است ماهها یا سالها به طول انجامد ولی فرجام خوشی خواهد داشت. این حمایت مردمی همان چیزی بود که پیش از این غایب بود در حالیکه برای نمونه نمایندگان متحصّن در مجلس انتظار چنین چیزی را داشتند که کسی به مدد آنان نیامد. امروز عوامل متعدّدی باعث شده که اوضاع دگرگون باشد که شخصیّت میرحسین موسوی یکی از آنان- یا شاید مهمترین آنان- است. این بار دیگر چیزی به اسم« مصالح نظام» نمیتواند مانع این کار شود چون بدون رأی مردم، هیچ مشروعیّتی برای هیچ نظامی در کار نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.