رابطه با امریکا همیشه یکی از خطّ قرمزهای سیاست خارجی ایران به رهبری سیّدعلی خامنهای بوده است. بازگشایی سفارت آمریکا یا نزدیکشدن به این کشور همواره این نگرانی را در دل حاکمان ایجاد کرده است که هم از شعارهای همیشگی انقلاب عدول کنند و هم آمریکا آسانتر بتواند کسانی را که از لحاظ گرایشهای فکری و سیاسی میانهرو هستند، تقویت و زمینهی تغییر نظام را فراهم کند.
عطش شدید احمدینژاد به برقراری رابطه با آمریکا- که همیشه جزو تکرویهای او محسوب میشد- حالا با چراغ سبز کیهان همراه شده است. کیهان بسیاری از اوقات چیزی نوشته و حرفی زده که بعدها به واقعیّت پیوسته و این روزنامه به نوعی طلایهدار اعلام برخی نقشههای اتاق فکر حکومت ولایی است. جا دارد که با احتساب اتّفاقات اخیر نگاهی دوباره به این موضوع بیندازیم.
حاکمیّت فعلی نشان داده است که هر چیز برایش در برابر« حفظ نظام»( یا: حفظ خود در قدرت) در درجهی دوّم اهمیّت برخوردار است. طبیعی است که وقتی کشتن، شکنجه، اعترافگیری اجباری و هر عمل دیگری مباح شد، ارتباط با امریکا طبق قانون« هدف وسیله را توجیه میکند» به راحتی ممکن و مجاز میشود.
آمریکایی بد است که به عنوان رهبر جهان آزاد، انقلاب مخملی راه میاندازد و ما را ساقط میکند ولی در صورت رابطه با امریکا ما این برگ برنده را از دست اصلاحطلبان خارج میکنیم. حکومتهای عربی منطقه مثال خوبی هستند از کشورهایی که از دموکراسی در آنها خبری نیست ولی رابطهی خوبی با آمریکا دارند. ما نیز زمانی شعار مرگ بر شوروی سر میدادیم و نه شرقی و نه غربی میگفتیم، مشکل شرق که حل شد و این شعار از خیابانها و نمازجمعهها حذف شد، چرا مشکل نیمهی دوّم آن حل نشود؟
رابطه با آمریکا میتواند انواع فشارهای اقتصادی را بردارد و باعث شود که با ایجاد رفاه اقتصادی جلو نارضایتی سیاسی مردم گرفته شود. تحریمهای سازمان ملل و آمریکا به خاطر پروندهی هستهای و معضلهایی مانند ناوگان هواپیماهایی ایران که روسی، مستعمل و حادثهساز است میتواند به بروز نارضایتی گسترده بینجامد. ریختن طرح دوستی با امریکا از این مسئله جلوگیری میکند. خبر دریافت هواپیماهای بوئینگ هم بسیار معنیدار بود. ابتدا خبرگزاری فارس ( خواهرخواندهی کیهان) آنرا با آب و تاب مطرح کرد و جام جم مقالهای نوشت با عنوان«آیا بوئینگ فاصلهها را کم میکند؟». قشقاوی نیز به جای ردکردن این موضوع چنین گفت:« هیچ مقام و منبع رسمی آمریکایی در این زمینه اظهارنظری نداشته است.». دولت آمریکا نیز خبر فروش بیست فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به ایران با هدف متقاعد کردن ایران به مذاکره تکذیب کرد. من از این سخن دوپهلو تکذیب به قید «متقاعدکردن ایران» یا «تعداد هواپیماها» را میفهمم نه نفی کلّ ماجرا را. به سخن بهبهانی هم در پایان خبر بیبیسی دقّت کنید.آیا این موش و گربه بازی ِخبری نشانهی نوعی دادوستد پشت پرده نیست؟ نشانهی ابتدای معاملهی آمریکا با ایران که یکی به اهدافش در منطقه برسد و دیگری بقایش را تضمین کند؟
بعضی از آرمانهای انقلاب این اواخر به صورت ابزاری مطرح شده است مثلاً دفاع از مردم فلسطین که زمانی فقط یک هدف عقیدتی بود چندی پیش از سوی فیروزآبادی به عنوان «اهرمی سیاسی برای کسب امتیازات منطقهای و بینالمللی» اعلام شد که بسیار هشداردهنده است. شیوهی جوابدادن احمدینژاد به مصاحبهگر انبیسی در جواب سؤالهایی مانند احتمال حمله اسرائیل به ایران و پرهیز از مقصّردانستن آمریکا در همین راستاست. ایران میتواند مثلاً با صرف نظر کردن از برنامهی احتمالی هستهای یا بعضی کارها و شعارهای دیگر خود به نوعی توافق با دولت معتدل آمریکا برسد.
محمّدرضاشاه بر خلاف پدر کلّهشقّش که سیاست نمیدانست هروقت لازم بود بقای خود را در آن سوی مرزها میجست و یک بار با سفری ساده به آمریکا و دادن قولهای لازم، از قدرت گرفتن علی امینی که میرفت به تهدیدی علیه سلطنت او تبدیل شود جلوگیری کرد؛ آیا حالا حاکمان فعلی همین کار را برای«حفظ نظام» خواهند کرد؟
بهتر است این بحث و احتمال از سوی سیاسینویسان جدّی گرفته شود تا دولت دموکرات اوباما اشتباهی را که کارتر انجام داد و به هنگام ضعف مفرط محمّدرضا پهلوی زبان به تحسین وی گشود و ایران را جزیرهی ثبات خواند، تکرار نکند. گرچه جنبش اعتراضی ایران وابستگی به خارج ندارد و مستبدترین دولتهای مرتبط با قدرتهای جهانی نیز در برابر ارادهی مردم خود به زانو در آمدهاند و حاکمان ایران هم با این کار درونهی خود را بیش از پیش آشکار میکنند امّا گوش به زنگ بودن فعّالان سبز بسیار الزامی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.