داریوش شایگان در متنی که از او چند روز پیش انتخاب کردم، مردم ایران را رعیّتمآب خواند. به یاد داشته باشیم که این اظهار نظر در اوایل دههی هفتاد بود؛ پیش از انتخابات هفتاد و چهار مجلس که فائزه هاشمی رأی اوّل تهران را آورد ولی بنا به مصلحت دوّم اعلام شد. دو سال بعد مردم ناباورانه ولی هیجانزده از دیدن اوّلین جرقّههای توانایی خود، حماسهی دوّم خرداد هفتاد و شش را آفریدند. گرچه شایگان بهتر بود که قید اکثر یا بیشتر را همان زمان هم میآورد تا گفتهاش خشک و تر را با هم نسوزاند امّا اکنون و در پایان دههی هشتاد، قطعاً این حرف اشتباه است و من هم در ایمای شعب ابیطالب واژهی رعیّت را صرفاً برای نظامهای پادشاهی آوردم و وجه شبه دو کلام، تأکید بر محور نبودن نقش اقتصاد و لزوم عوض شدن باورها بود که اگر جایی درست یا غلط چنین شود، هیچ چیز جلو تغییر اجتماعی را نخواهد گرفت و چه بسا یکی از معانی « إنّ الله لا یغیّرُ ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم» همین باشد. امّا این تغییر یک شرط دارد و آن هم استقامت و ایستادگیست.
فیلم سگهای پوشالی فیلم اقامت کوتاه مدّت یک زوج جوان در دهکدهایست با مردانی لات، پرخاشگر و حملهور که چشم به مال و حریم آنان و زن جوان دارند. در فیلم دو حملهی آشکار به حریم آنان صورت میگیرد یکی تجاوز به عنف دو مرد به زن و دیگری حملهی همان دو به اضافهی چند نفر دیگر برای دستگیری هنری مایلز است که- به درستی- گمان دارند با دختر یکی از آنان بوده است. او واقعاً گناهکار است و دختر را ناخواسته به قتل رسانده است. زن علیرغم اینکه ظاهراً نمیخواهد به خواستهی مرد تن دهد ولی با دو سیلی و تهدید به ادامهی کتکزدن از طرف مرد، تسلیم میشود امّا تنها فایدهی ترس امی اضافه شدن یک مرد دیگر به مرد متجاوز است. همین زن وقتی مهاجمان به خانه حمله میکنند به دیوید میگوید که او را تحویل بدهد و راحت شود ولی مرد ایستادن و دفاع از خانه را برمیگزیند و موفّق هم میشود. پیروزی او با توجّه به ضعف ظاهری بدنی وی و قلدر بودن مهاجمان کمی اغراقآمیز است و جالب اینکه کسی که از او دفاع میکند هم گناهکار است و هم خود یکبار به فکر تعرّض به امی میافتد امّا پکینپا اعتقاد دارد که اصولی هست که مراعاتش الزامیست و یکی از آنها دفاع از حقّ خود- اینجا «خانه»- است، دوّم اینکه وقتی چیزی برای باختن باقی نمیماند چرا باید بیجهت تسلیم شد؟ در صحنهی پایانی گرچه مرد نمیداند به کدام سو رانندگی میکند ولی از ایستادگی و پایداری خودش راضیست و لبخند به لب دارد. همین بیان لزوم دفاع از خانه را در انتهای «گوزنها» نیز میبینیم؛ تازه آنجا چون پیروزی یا گریزی هم در کار نیست، اهمیّت این ایستادگی دوچندان به نظر میآید.
دفاع از حق و حریم شخصی، امری پیشپاافتاده نیست تا به سادگی بتوان از آن گذشت خصوصاً که پای حقّ دیگران در میان باشد، پس رجایی حق دارد این چنین بگوید که به جای موسوی، خاتمی و رفسنجانی را باید ملامت کرد. از سوی دیگر گرچه «حرف مرد یکیست» سخن عاقلانهای نیست و در بسیاری از موارد باید حرف خود را بنا به تغییر شرایط یا پی بردن به اشتباه خود عوض کرد امّا وقتی پای دفاع از حیثیّت، رأی و اختیار خویش یا آزادی و عدالتیست که به آن دلبستهایم، وقتی بحث دفاع از خانهی خود است، مصلحتسنجی جایی ندارد چون حملهور نه به خانه رحم میکند نه به صاحب خانه. صبر و استقامت گاهی یک گزینه است و گاهی تنها راه باقیمانده برای حفظ شرف خود و به گمانم موسوی هم وقتی میگوید «چارهای» نداریم جز اینکه از این راه برویم منظورش همین باشد، یعنی دیگر چیزی برای باختن باقی نمانده است پس راهی جز شکیبایی و پایداری پیش روی ما نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.