چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۱
بحث علوم انسانی در این سالها بسیار پرسروصدا (ولی کم مایه) بوده است. علّت آن، طرح نادرست بحث علوم انسانی اسلامی/بومی یا عباراتی شبیه به این است که برخی را در رد و بعضی را در اثبات آن به تکاپو انداخته؛ امّا دانش تجربی سرنوشت بدتری یافته است. بحث اهمّیّت دانش تجربی اصلاً مطرح نشده است! چرا؟ چون پنداشته شده که با گرفتن و پرورش دانش تجربی -حتّی به شکل مهندسی معکوس- به سادگی دارای آن میشویم پس نیازی به بحث تئوریک زیادی نیست. این ناگفته ماندن ضرری بسیار بیشتر از آن هیاهو دارد که لااقل زمینهی اختلاف نظر و کشمکش فکری را فراهم کرد.
در قدیم متفکّران روزآمد ما به درجاتی دارای دانش تجربی نیز بودند و همین یکی از علل موفّقیّت آنان بود. دانش نظری از زمانی رو به افول نهاد که ابتدا مبتلا به توهّم استغنا از دانش تجربی شد و این روند با عقبماندن دانش تجربی این سرزمین از اروپا تشدید شد. ملّاصدرا ابنسینا را ملامت میکرد که با قارورهها (شیشههای آزمایشگاهی قدیم) ور میرفت امّا کانت به فکر پیادهکردن الگوی موفّقیّت نیوتن در فلسفه بود. این درست است که دانش امروز، دانش تخصّصهاست امّا بیبهرگی مطلق از یک دانش حتماً به اشتباهات هولناکی در زمینهی کاری خود میانجامد. (یکی از فیلسوفان سنّتی فعلی مطلبی نوشته بود در امکان تبدیل مواد به هم و مثال آورده بود که پارچهای کتانی یا پنبهای اگر در گلولای بیفتد به ساس و کنه و حشرات ریز بدل میشود! که با تمسخر برخی مواجه شد)
در زمان ما بسیاری از متفکّران با گرایشهای متفاوت فکری به این نتیجه رسیدند که علوم انسانی و تجربی بیش از آنچه فکر میکردیم در مسألهیابی و تلاش برای مدلّل کردن آن به هم شبیهاند. پیدایش رشتههایی مانند فلسفههای علم، ذهن، فیزیک و جز آن به مطالعات بینارشتهای مفهومی دیگر بخشید. مطالعاتی که نه فیلسوف محض و نه عالم آن رشتهها از توجّه به آن بینیاز نبودند.
دورهی جدید مجلّهی «دانش روز» با داعیهی پرداختن حرفهای به دانش تجربی منتشر شده است. پرداختن به آن، هم بیان گوشهای دغدغههای خود من و بیان حرفهای ناگفته است وهم اجابت درخواست یکی از دوستان. به عنوان یک معیار کلّی میتوان گفت که اگر چند نشریّه در زمینههای ورزش، سیاست، اقتصاد، هنر، علم و... را در نظر بگیریم، هر یک جدای از محدودهی خاص خود میتوانند به آن وجه خاص از دیگر زمینهها نیز بپردازند. مثلاً مجلّهی اقتصادی میتواند ورزش، سیاست، هنر و... را از دریچهی اقتصاد نیز ببیند و این مثال را در مورد دیگر زمینهها نیز میتوان پیاده کرد. این رویکرد که درهمآمیختگی قلمروهای فرهنگی را در حیات بشری به مثابهی پیشفرض پذیرفته است، هم به آن نشریّه غنای بیشتری میدهد و هم جذّابیّت فراوانی برای خواننده ایجاد میکند.
مجلّهی علمی حتماً میتواند -یا باید- به سیاست، هنرهای گوناگون، اقتصاد، ورزش، دین و دیگر زمینهها نیز بپردازد. تنها برای نمونه بگویم که برخی از رویکردهای دینی معاصر، رنگ و بوی علمی-تجربی دارند مانند روش مرحوم بازرگان در پرداختن به مسائل دینی. بزرگترین چالش فکر دینی پس از انقلاب انتشار کتاب قبض وبسط دکتر سروش بود که اساس آن، دعوت محافل دینی به جدّی گرفتن دانش تجربی نوین است. مجلّهی علمی میتواند بخشی کوچک را به این گونه بحثها –با رعایتهای لازم- تخصیص دهد. در همین شماره به فیلم «روش خطرناک» که بخشی از فعّالیّت/ رقابت یونگ و فروید را نمایش میدهد پرداخته شده که از نقاط قوّت آن است.
نشریّه باید مصداق نام خود و همراه با روزآمدی باشد. مطلب پیرامون بیماری آلزایمر و پرونده مرحوم پرویندخت یزدانیان از آن جمله است که گرچه اندک ولی به عنوان شروع خوب است. رصدکرد وقایع روز و انگشت بر جنبهی علمی آن گذاشتن آرام آرام میتواند نام نشریّه را بامسمّاتر کند. مثلاً خبر ارتباط آیتالله بروجردی و آیناشتاین و آن نامههای کذایی به واسطهی دکتر حسابی (با تأیید فرزند بروجردی) از آنجا که به هرحال مربوط به یکی از نوابغ بیبدیل دانش تجربی میشود، درخور بررسی و نقد است.
چند نکته دربارهی نوشتهی رضا خجستهرحیمی: یکی اینکه «افسانه و خرافات، علمی و در خور طرح نیست». این حرف قبول ولی افسانهشناسی و خرافاتپژوهی و بررسی ریشههای روانی و آثار و پیامدهای اجتماعی آنها علم است و شایان بررسی. برای مثال فلسفه را مرز گذر از اسطوره میدانند که بیشناخت آن، شناخت این ممکن نیست. خرافات علم نیست، امّا چرایی ریشهگرفتن و پاییدن آن در اذهان مردمان و روش برخورد با آن حتماً علم است. دوّم اینکه « این مجلّه آکادمیک نیست» این هم درست امّا سطح تئوریک چنین نشریهای -اگر قرار باشد از مرز «دانستنیها» فراتر رود- حتماً باید بیش از این باشد. این مجلّه فعلاً به درد بخش میانه یا بسیار جوان طبقهی متوسّط میخورد امّا بهتر است که بخشهايی برای تحصیلکردگان نیز داشته باشد. سوّم اینکه « پرداختن به خبر جعلی- مانند خبر درمان قطعی ایدز- لازم نیست» عرض میکنم که به عکس خیلی هم لازم است چون هر پرداختنی نباید با قبول و اثبات همراه باشد بلکه میتواند با نقد یا ردّ کامل توأم شود. چهارم اینکه «بازنگشتن به طبّ پیشاپاستوری و قرون وسطی» جای تأمّل دارد. اگر کسانی به عبث در پی آن امور هستند، جای اثبات بیهودگی تلاششان در یک مجلّهی علمی است و این گونه مسائل نباید به سکوت برگزار شود. از طرفی علم پیشینیان منحصر به پزشکی نیست؛ در همین شماره مطلبی در بارهی دانش تجربی شیخ بهایی دارید که متعلّق به همان قرون وسطی است. دکتر نصر گرچه فیلسوف است امّا دربارهی دانش سنّتی قدیم آرای خود را دارد؛ نظرات علمی ایشان باید در چنین نشریّهای نقد شود. نفی مطلق گذشته رویهی دیگر آرزوی بازگشت به آن است و هر دو جزمی و اشتباه؛ تحلیل گذشته و حال و برنامههای آینده، از دید من راهوروش علم واقعی است. دست آخر «تلاش برای تولید محتوا به جای ترجمهی محض» سخن بسیار بجایی است که دکتر منصوری نیز بر آن پای فشرده است و در این شماره بسیار کمرنگ است. برای نمونه در کنار یادداشت راجر ایبرت بر فیلمی که گفتم، تحلیل یکی از منتقدان ایرانی که در رشتهی روانشناسی تحصیل کرده - از دریچهی چشم روانپزشک نه منتقد صرف- حتماً میتوانست مطلب را کاملتر کند و از این دست نمونهها بسیار است.
بسیاری از گردانندگان فعلی مجلّه، سابقهی فعّالیّتهایی فرهنگی دارند که محور آنها ژورنالیستی مادرزاد بود که از جادوی نامها آگاه است و نشریّات زیردست او را از لحاظ همراهی افراد نامآور، اصلاً نمیتوان با دیگران مقایسه کرد. در این زمینه، نشریّه کاستیهایی دارد که باید بر طرف کند. بسیاری از بزرگان عرصههای گوناگون امروز بخشی یا همهی تحصیلات خود را در یکی از رشتههای علوم تجربی انجام دادهاند. استفاده از آنان، نشریّه را پربار و جذّابیّتش برای مخاطب دوچندان میکند. در کنار دعوت به استفاده از نامآوران باید به شناسایی و طرح نام افراد کمنامونشان نیز اشاره کرد. برعکس بسیاری که توانایی چیدن ویترین خود را دارند و در زمینههای گوناگون علمی ، هنری و اجتماعی نامی به هم میزنند، بعضی هستند که دغدغه یا توانایی آن را ندارند و لازم است از گوشهی دانشگاهها و مراکز تحقیق به عرصهي عمومي بيايند.
توجّه به فضای مجازی برای چنین نشریّهای از چند لحاظ حیاتی است. یکی اینکه حتماً «دانش روز» به یک سایت نیاز دارد که دارای سرفصل مطالب و با کمی تأخیر، خلاصه یا احیاناً متن کامل برخی از آنها باشد که تبلیغ و فرایند اشتراک را تسهیل میکند. دوّم اینکه به مطالب منتشر در وب نیز بپردازد و بداند که بسیاری از اخبار مطالب نشریّات کاغذی امروز در ایران به سهولت در وب قابل دسترسی است پس باید یا مطلب بدیع و تازه باشد یا همراه با تحلیلی باشد که آن را از خبر صرف فراتر برد. سوم استفاده از وبنویسان جوان است. این مورد- مانند بسیاری از فقرات بالا- منحصر به مجلّههای علمی نیست بلکه دیگر زمینهها را در برمیگیرد. من با سابقهی چند سال حضور فعّال در وب، بسیاری نویسندگان دنیای مجازی را از همتایان آنها در نشریّات عادی تواناتر، جسورتر و نوآورتر میبینم. چنین افرادی بی هیچ چشمداشت مادّی، پیرامون افکار و دلمشغولی خود مینویسند و به سادگی میتوان از توانایی آنها بهره برد.
بهادادن به گفتگوها دستکم دو وجه دارد. یکی استفاده از گفتگوکنندگان خبره است نه یک پرسندهی منفعل که اين نكته، چشم اسفندیار اکثر مجلّات ماست که خبرنگاران جوانش توان چالش با استادان فن را ندارند و گفتگوها بدون آغاز و انجام مناسب هستند، دیگر به راه اندختن گفتگوهای چالشی بین موافقان و مخالفان یک موضوع است. برای مثال دکتر مهدی گلشنی از امکان علم تجربی دینی دفاع کند و دکتر منصوری از امتناع آن. گفتگوی اینان حتماً جذّابتر از یک گفتگوی اطّلاعرسان صرف خواهد بود. پرداختن و نقد به دانشگاهها و وضع تأسّفبار آنها، مدرکسازیها، تقلّبها و مثلاً اقدامهای وزیر علوم اخیر در چنین نشریّهایست. ارتباط دوسویه با خوانندگان و نحوهی جوابگویی نوآورانه به پرسشها، انتقادها و پیشنهادهای آنها نیز بسیار لازم است در این زمینه از «ادبستان» تا «فیلم» و «همشهری جوان» را میتوان مثال آورد. میتوان این فهرست را ادامه داد ولی به گمانم برای اوّلین شمارهی این نشریّه کافی باشد. برای تمام کسانی که نگران و پیگیر گسترش آگاهی در این سرزمین هستند آروزی توفیق میکنم.
با درود بزرگوار عزیز
پاسخحذففکر میکنم بیش از یک سال است که مطالب شما را دنبال میکنم و بدون اغراق میتوانم بگویم بادانشانی چون شما در این فضای مجازی انصافا کم هستند. این سخن مغلطه نیست که یعنی خودم باسوادم؛ خیر؛ اما از هر مطلب شما چیزی میآموزم و وامدارم.. مدتها بود میخواستم ایمیلی ارسال کنم و تشکر کنم که ایمیلتان را نیافتم از این رو اینجا نوشتم
تشکر صمیمانه دارم و قدردان وقتای هستم که برای نگارش این مطالب میگذارید
بدانید که خوانندگان خاموشی چون بنده هم از خارج از کشور دارید
با مهر و ارادت و آرزوی موفقیت و پیروزی برای شما
م
سلام
پاسخحذفبا تشكّر از لطفتان؛
دلگرمیدادن خوانندگانی مثل شما در تداوم اين وبگاه، هميشه موثّر بوده است.
چه خوب است كه دوستان خاموش از خاموشی بيرون بيايند و با نقد و نظر ِگاهگاه، ايمايان را پربارتر كنند.
با آرزوی توفيق
ایماگر عزیز خدا قوت!
پاسخحذفآقا برای وبچین فید درست کردی شما؟ مشتاقیم!
سلام
پاسخحذفاز اين طرفها...نه هنوز وبچين فيد ندارد.
حق تمسخر و تحقیر محفوظ است. بخت سیاه ما هم این است که تا نسل مهدی جامی ها گور به گور نشود ما شبکه ای مانند کامدی سنترال و کارتون هایی مانند ساوث پارک نخواهیم داشت
پاسخحذف