يكشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
یکی دو دههی گذشته، به ویژه چند سال اخیر، عرصهی تاختوتاز اسمهاست؛ اسمهای بیمسمّا. از دکترهای بیپایاننامه و آیتاللههای بیاجتهاد گرفته تا سردارهای فراری از جنگ. اسم خالی از دید برخی میتواند پوششی باشد بر فقر مسمّای آن. چند نفری لو رفتند ولی بقیّه در کمال صحّت و سلامت، نان اسمشان را میخورند. بعضی هم البتّه نیازی به این لقببازیها ندارند. روی رسالهی مرحوم بهجت که این اواخر سالگرد وفاتش بود، خبری از القاب مرسوم نبود؛ آیا او از مراجع دیگر کمتر بود؟ به این روایت دقّت کنید:
«آقای فردوسیپور از قول آقای سیستانی برای من نقل میکرد که بعد از فوت آقای حکیم، نوشتهای را دربارهی اعلمیّت آقای خویی نزد آقای سیستانی میبرند و از ایشان هم میخواهند که اعلمیّت آقای خویی را امضا کند. آقای سیستانی میگوید که با وجود آقای خمینی من چطور میتوانم بنویسم که آقای خویی اعلم است؟» (خاطرات آیتالله طاهری خرّمآبادی، جلد دوّم، ص ۸۱)
سیّدعلی سیستانی شاگرد باسابقهی خویی بود امّا تدریس خمینی را در نجف دیده بود و حاضر نشد برتری استادش بر وی را امضا کند. این را بگذارید کنار اعتراض آشکار منتظری به اجتهاد و مرجعیّت رهبر فعلی نظام؛ بسیاری نیز همین حرف بلکه تندتر را در خفا گفتهاند و میگویند. کتاب «شرح اسم» که جمعآوری شد، مروری بود بر سابقهی عادی و معمولی یک شخص که اسم و لقب و جایگاهش با خودش تناسبی ندارند.
ایمایان عزیز مغالطات رو ادامه نمیدی؟
پاسخحذفبه زودی إنشاءالله.
حذفاز طاهری خرم آبادی نقل کردید که از فردوسی پور نقل کرده که از سیستانی نقل کرده؟ چه اعتباری داره این نقل قول سه بار دست به دست شده؟ اونم از کی؟ منبع اصلی آقای فردوسی پور، که بگم شاگرد آقای خمینی کم لطفی کردم،از بردگان چشم و گوش بسته آقای خمینی تو نجف که تمام عمر مداحی آقای خمینی رو کرد.
پاسخحذفبعد فکر میکنم همه ماجرای حسادات و کینه ها رو بین آقای خمینی و خویی و اون قضیه ولایت فقیه و انگشتر فرح میدونن، برای مجیز گویی صدباره لازم نبوده واسه آقای فردوسی پور که برن از قول شاگرد خویی نقل قول بسازن که ثابت کنن"بله ، شاگردای خود خویی هم میدونن که خمینی اعلمه".
سلام بر شما
حذف"ولا تقف ما لیس لک به علم،ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسولا"
خدا کند که قول بدون حجت از کبائر نباشد! خداکند.
1-ماجراي دیدار آيتالله العظمی خويي
(رضوان الله علیه) با فرح پهلوی
http://daralsaafakhoy.blogfa.com/post-2229.aspx
2-سید هادی خسروشاهی :
آیتالله خویی(ره) نیز در رابطه با به حضور پذیرفتن فرح دیبا ـ همسر شاه ـ در نامهای به یکی از مراجع قم، ضمن رد اتهام پذیرفتن هدیه و یا اهداء یک انگشتری برای شاه!، درباره اصل موضوع چنین مینویسند: «... فرح اینجا آمد و من رفتار غلط و ظالمانه شاه را به عنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم ناراحت شد و خیلی زود از منزل ما بیرون رفت...» باز در مورد دیدار فرح از آیتالله خویی ـ در نجف اشرف ـ آیتالله شیخ محمد قوچانی، یکی از اصحاب بیت امام در نجف، در خاطرات خود میگوید که حکام بعثی عراق از او به گرمی استقبال کردند و مراسمی را برگزار کردند و ترتیب سفر او به نجف و دیدار با آیتالله خویی را برنامهریزی کردند. پس از سفر فرح به نجف، در دیدار با آیتالله خویی، ایشان میگویند که «به شاه بگوید که دست از خونریزی بردارد و جوانان مردم را قتل نرساند» و سپس توضیح میدهد که این امر موجب ناراحتی مبارزین شد و حرف و حدیث زیاد شد و خبر در پاریس به امام رسید و معظم له پیام دادند که: «... من صحبت کردن درباره قضیه ملاقات آیتالله خویی با فرح را حرام میکنم. درباره این موضوع هیچکس حق ندارد حرف بزند. پس مساله را دفن و زیر خاکش کنید...» این روایت در جلد اول کتاب خاطرات سالهای نجف که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی انتشار یافته، درج شده است.
http://www.ahrabnews.com/vdcd.x0s2yt0z5a26y.html
3-پاسخ به شبهه دریافت هدیه از فرح پهلوی :
http://www.istefta.net/news/17
4-پاسخ به شبهه فرستادن انگشتر بعنوان هدیه برای محمدرضا شاه :
از طرفی ادعا شده است که آیت الله خوئی برای شاه ایران انگشتر هدیه فرستاده است.
در صفحات 297 و298کتاب "در شناحت حزب قاعدین زمان "موسوم به انجمن حجتیه، عمادالدین باقی، نشر دانش اسلامی، اسفند 1362 متن سند ساواک و تشکر شاه خائن به آیت اله خویی بابت هدیه انگشتر آمده است.
توضیح اینکه شاه به دروغ ادعا کرده بود که آقای خوئی به او انگشتر هدیه داده است تا بدینوسیله آقای خوئی را نزد علما تخریب کند و بین مراجع وعلما اختلاف بیندازد و موفق هم شد.
پرسش: سلام علیکم اگر ممکن است خود حضرت آیت الله [روحانی] پاسخ دهند. آیا این صحت دارد که می گویند مرحوم آیت الله العظمی خوئی برای شاه معدوم انگشتر هدیه فرستاده بودند؟
پاسخ: بسمه جلت اسمائه؛ این تهمت را وقتی بایشان وارد کردند بحدی ناراحت شدند که فرمودند من در آن دنیا این تهمت زن را محاکمه خواهم نمود خلاصه از دروغهای بیّن الکذب است . من هم این تهمت زن را نفرین می نمایم که مردی به این مهذبی که در افراد بشر عادی غیر از معصومین علیهم السلام کم نظیر است چنین تهمتی میزنند .
5- مهدوي كني : در جلسات مي ديديم كه امام از ايشان بسيار تمجيد مي كرد.
حجت الاسلام سيد رضا موسوي شاهرودي كه شايد از معدود افرادي باشد كه از آيت الله خوئي اجازه دريافت وجوهات داشت، : در جلسه اي خدمت امام كسي گفت آقاي خوئي كه امام ايشان را سرزنش كرد و فرمود آيت الله العظمي خوئي.
سلام
پاسخحذفآیت الله مجتبی تهرانی گفته است که هنگامی که بحث مرجعیت مطرح شد و قرار شد لیست تهیه شود به دیدار رهبر رفتم و گفتم :"چون عده زیادی از مقلدین از جماعت معمرین و پیرمردها هستند خوب است که اسم آقای بهجت را در لیست قرار دهید.ایشان هم موافقت کرد!"
آقای بهجتی که به اندازه سن رهبر در فقه استخوان خرد کرده بود وعصاره همه اعاظم قم و نجف واساطین فقه شیعه را در خود داشت و سالهاعضو شورای استفتاء آیت الله بروجردی(اعلی الله مقامه ) بود و در بین مردم زندگی می کرد وعرف را بهتر از هر کسی می شناخت با آن همه آثار علمی و با آن همه سابقه تدریس درس خارج مجتهد سازش جزئ لیست نبوده و بخاطر توصیه ایت الله تهرانی آن هم بخاطر سن بالا و شیخوخیت در لیست گنجانده شده است !
متاسفانه عباراتی که شما از قول اشخاص مختلف منتسب به خمینی و خوئی آوردید همه در زمره تاریخ شفاهی جای میگیرند و از اعتبار ساقط اند.سند مکتوب مربوط به خود آن زمان ، که خمینی در آن خوئی را با حیوان مقایسه میکند،دروغ بودن تمام نقل قول ها را ثابت میکند:
پاسخحذفسخنان آیت الله خمینی ، 8 تیر 60 درباره انگشتری و آیت الله خوئی:
"در آن وقتي كه اول نهضت بود، یك شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود كه ایرانیها دیوانه شدهاند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگي در مقابل ظلم را، با تعبیر دیوانگي، یكي از اشخاص سرشناس معرفي كردند. آن كاسب یا تاجري كه در منزل او بود و از او شنید این را، گفته بود كه آقا، بعضي از اینها مردم كذا و كذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شدهاند. آن آقاي سرشناس گفته بود: این از خریتشان بوده است! آدم كه نميرود در توي خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقاي سرشناس پروندهاش از ساواك بیرون آمده و آن وقتي كه جوانهاي ما در خیابانها كشته ميشدند، انگشتر براي سلامت محمدرضا فرستاده بود. یك دسته این طورند كه حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ از اینها تعبیر ميكند كه اینها همّشان علفشان است ؛ مثل حیواناتي كه همّشان این است كه شكمشان سیر بشود.
منبع:صحیفه،جلد 14 - صفحه 520
http://ruhollah.info/pg_e/2798/m/4/d/8/
دوست خوبم
پاسخحذف1-از کجای این سخن آقای خمینی فهمیدید که منظور ایشان آقای خوئی است؟دلیل متقن بیاورید.
2- وقتی متن سخنان امام خمینی در پاریس موجود است وایشان گفته اند : «... من صحبت کردن درباره قضیه ملاقات آیتالله خویی با فرح را حرام میکنم. درباره این موضوع هیچکس حق ندارد حرف بزند. پس مساله را دفن و زیر خاکش کنید...» آنوقت خود ایشان می آیند و برخلاف گفته خودشان مسئله انشگتر ودیدار با فرح را در سطح عمومی مطرح می کنند که موجب افتراق و دودستگی و دامن زدن به درگیری شود؟یعنی برای آقای خمینی به اندازه یک آدم معمولی هم ...؟
3- آن کسی که انگشتر برای سلامتی شاه هدیه فرستاد شیخ محمود حلبی رئیس انجمن حجتیه بود نه آقای خوئی.اسناد ارتباط او با دستگاه حاکمه موجود است. امام هم این را فهمیده بودند و دقیقاً عبارات ایشان گویای همین مطلب است.
امام خمینی (رحمت اله علیه) صحیفه نور-ج 21 منشور روحانیت:
" البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهاى کمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدسنماها از میدان به در مىرفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مىدهد و از همه شکنندهتر، شعار گمراهکننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمىشد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.
آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز «1» با هماهنگى چپیها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مىتوانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه «2» سر در آوردند، باز خدا رسوایشان ساخت. دستهاى دیگر از روحانىنماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدسنماهاى بیشعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگویند مسئولین نظام کمونیست شدهاند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مىدانستند، امروز از اینکه در گوشهاى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مىدهد، فریاد «وا اسلاما» سر مىدهند! دیروز «حجتیهاى» ها «1» مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابىتر از انقلابیون شدهاند!
«ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریختهاند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدسنماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است."
پاسخحذفانصاف بدهید کدامیک از این عبارات با حضرت آقای خوئی تناسب دارد؟جدای از تهمت به آقای خمینی این دفاع شما از آقای خوئی و پذیرفتن این نسبتهای زشت به ایشان آیا بواقع توهین به این مرجع عالیقدر نیست ؟ اللهم ارنی الاشیاء کما هی.
یک نکته مهم که شما از آن غفلت کرده اید این است که بر فرض که منظور آقای خمینی از این عبارات شخص آقای خوئی باشد.امام در وضعیتی این مطلب را گفته اند که آقای خوئی برای سلامتی شاه انگشتر فرستاده بوده.یعنی می توان احتمال داد که شناخت امام وآگاهی ایشان در آن مقطع زمانی خاص اینطور بوده که جوانان ما کشته می شوند وآقای خوئی برای سلامت شاه انگشتر می فرستند.پس کسی که اینکار را کرده (اسمش هر چه می خواهد باشد ) از حیوان پست تر است.وقتی ثابت شد که ایشان این کار را نکرده سالبه به انتفاع موضوع است و تمام آن تعبیرها باطل می شود.این تعبیرات برای شخصی گفته شده که برای سلامتی شاه انگشتر هدیه فرستاده.چون آقای خوئی انگaتر نفرستاده پس این تعبیرات باطل است واشکال وارد نیست.
پاسخحذفتصحیح می کنم سالبه به انتفاء موضوع
پاسخحذفما شالّا به پشتكار امير مهدی! اين را گفتم تا آشتی كنيم:)
پاسخحذفراستی تعبير «امام الوبلاگيون فی الجنبش سبز» را كجا ديده يا شنيده بودی؟ چون امام مذكور در قضايای اخير هم به نحو معنی داری سكوت فرموده بودند! ( اين هم انتقاد غيرمستقيم سازنده!)
سلام بر دوست
حذفمن که دقیقاً منظور شما را نفهمیدم ولی احتیاطاً خدا به همه امورات شما برکت دهد! :_)
تعبیر خودساخته بود مناسب حال و مقال!
ajab bahs-haye kolofti!! makan & zaman ra khub shenakhtan az neshaneh-haye che kasist? age goftin?!!
پاسخحذفمن چه گویم که تو را نازکی (!)طبع لطیف
حذفتا بحدی است که آهسته دعا نتوان کرد!
بزرگوار!من برای برادر مومنم دعا کردم که خدا در جمیع اموراتش گشایش و برکت ایجاد کند شما برداشت غیر اخلاقی می کنی من مقصرم؟