جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱
نگاهی کوتاه به رقابت دو گروه اصلی اصولگرا برای موافق و منتقد، بسیار عبرتآموز است. اوّل اینکه واقعاً معلوم نیست دلیل جداشدن حساب ایندو گروه از هم و شرکتنکردن جبهه پایداری در جبهه متّحد چیست؟ افرادی که تا پیش از این، یک خطّ و مشی داشتند حالا به زور و زحمت میخواهند نیمچه دلیلی برای تمایز بین خود بیابند: میزان شدّت در برخورد با گروه انحرافی، درجهی انتقاد از رئیسجمهور، مقدار ولایتپذیری و... . دوّم اینکه افرادی که تا دیروز یک گروه بودند حالا - بر سر اختلافهایی که ذکر کردم و مصداقش معلوم نیست- آن چنان همدیگر را تخریب میکنند که حیرتآور است. از پخش جزوه و ادّعای افشاگری گرفته تا نسبتهای عجیبی که تا دیروز فقط به اصلاحطلبان داده میشد. نیّت قربت و خدمت به اسلام و شعارهایی از این دست به کنار، حدّاقل روال کار سیاسی نیز مراعات نمیشود و برای تصاحب چند کرسی بیشتر، جنگ قدرتی آشکار را به نمايش گذاشتهاند.
میتوان دربارهی کارگردان اصلی این جنگ زرگری یعنی سیّدعلی خامنهای نیز سخن گفت. با توجّه به ادّعای تبعیّت جبهه پایداری و شخص مصباح یزدی از رهبر و دستور وی به یکی بودن فهرست اصولگرایان، تکروی آنان محلّ تأمّل است. برای رهبر یکی کردن این دو گروه کاری نداشت امّا اعتقاد به اینکه جدال این دو گروه، جایگزینی برای رقابت اصولگرا- اصلاحطلب است نیز دور از صواب نیست.
در دوران اصلاحات امّا به زحمت بتوان چنین رقابتی را بین گروههای اصلاحطلب به یاد آورد. شاید مهمترین آن، حملهی تأسّفبار آن سه نفر به هاشمی رفسنجانی بود که از سوی حزب یا گروه خاصّی حمایت نمیشد امّا ذائقهی بسیاری را تلخ کرد؛ نوشتههایی که به جای اثبات خود، نفی دیگری میکردند و به جای نقد، تخریب. اینکه گروههای اصلاحطلب حتّی در اوج رقابت، پای خود را در نقد هم از حریم خاصّی فراتر ننهادند، به تنهایی نمایانگر تفاوت بین دو گروه اصلاحطلب و اصولگراست.
مهدی کرّوبی تنها و در بند است. رقیب میرحسین موسوی، برای او نه تنها رقیب بلکه رفیق هم بود. مناظرهی این دو برعکس دیگر مناظرات که به سعی احمدینژاد، به حملاتی چرک و کثیف بدل شد و با بیتفاوتی رهبر آن همه تهمت و افترا كمترين پیامدی هم برای وی نداشت، مناظرهای همراه با گفتگو و تفاهم بود در حالیکه در واقع آن دو رقیب انتخاباتی هم بودند و باید برای پیروزی خود تلاش میکردند. نه گذشتهی هم را بر سر یکدیگر کوبیدند و نه عقاید فعلی دیگری را زیر سؤال بردند.
من شاهد پژمردن بسیاری از نزدیکان پس از فقدان همسر خویش بودهام. مردان سالمند در این گونه مواقع گوشهگیر و منزوی میشوند و تنهايی به تدریج، روی قوای روحی، روانی و حافظهی آنان اثر میگذارد. تلاش برای جداکردن فاطمه کرّوبی، نه لطفی به او بلکه برای زیر فشار گذاشتن همسرش بوده است. نزدیکان وی از احتمال رخدادن سانحهای جسمی برای او نگرانند امّا من نگران وضعیّت ذهنی او هستم. این تنهایی فرساینده، جوان را نیز از پای درمیآورد چه رسد به مردی در این سن و سال.
نمیدانم چرا حاکم فعلی میخواهد به زور و زحمت هم که شده نام بدی از خود در تاریخ به یادگار بگذارد. هاشمی رفسنجانی از وی نقل میکرد که گفته است: «کسانی که حکم زندان انفرادی میدهند خود آن را تجربه نکردهاند و گرنه چنین حکمی نمیدادند.» این حرفها برای چه زمانی به درد میخورد؟ جرس چند روز پیش پيرامون تفاوت نظر رهبر دربارهی یزدی و سحابی نوشت. از نویسندهی جرس تعجّب کردم. او تا زمانی با افراد بد است که از سوی آنان تهدید شود، اگر فوت کنند یا تهدید آنان کمرنگ شود، ناگهان مهربان میشود. (نـك به این ایما) به گمانم آن نقل قول از رهبر نظام دربارهی زندان انفرادی و ربطش با وضع مهدی کرّوبی را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
سلام
پاسخحذفاگر بپذیریم (من یقین کرده ام) که رهبر رفتار منافقانه دارد و چیزی را می گوید و حال آنکه در عمل دقیقاً خلاف گفته واعتقاد خودش عمل می کند دیگر تحلیل رفتار و گفتار او سخت نیست.
(علی ما نُقِل) یکی از مریدان سرسخت رهبر می گفت که بعد از دیدار عمومی با رهبر به دیدار او رفته در حالی که فقط او بوده و رهبر و یک نفر دیگر.از حضرت آقا پرسیده که شما مطالبی را می فرمایید که ما بعضاً آنها را قبول نداریم.تکلیف چیست؟فرموده باشند که من می گویم اما شما همان کاری را که درست می دانید انجام دهید!نفاق بهترین تعبیری است که می شود از رفتار رهبر داشت.
سلام
پاسخحذفتحليل رفتار او نياز به تحليلهای پيچيدهتری دارد. بسياری از تفاوت لحن او در ظاهر و باطن گفتهاند. اگر خوب دقّت كنيد اين نقل قول و نمونههای مشابه، اوّلاً خطاب به دوستداران خاصّ خودش است و ثانياً در موارد خاصّی است مثل برخورد شديدتر با مخالفان.
تحليلنشدن روانشناسی و شيوهی خاص سياستورزی او، مهمترين راز بقای بيستوسهسالهی او بوده است.
غرض من تحلیل رفتار او نبود بلکه بیان نفاق و دورویی او در برخورد با مسائل بود. انتخابات 88 همه زحمات رهبر وایادی او را برای مخفی نگه داشتن آنچه که شما سیاست ورزی و پیچیدگی می نامید بر باد داد.بواقع انقلابی رخ داد و همه ارکان سلطنت او را ویران کرد واین ویرانی روزبروز افزونتر خواهد شد و قابل ترمیم هم نیست.
پاسخحذفنقل قولها آن قدر زیاد و و در ابعاد مختلف است که جای شک و شبهه ای باقی نمی گذارد.
سقای بی ریا گفته است رهبر به احمدی توصیه کرده بود که در مناظره ها اسمی از افراد نبرد ولی احمدی حرف رهبر را گوش نکرد و حرف مشایی را گوش کرد.مقایسه کنید با تعبیراتی که در نمازجمعه بکار برد که معنایش این بود که من روحم هم از محتوای مناظره ها اطلاع نداشت وموافق این لجن پراکنی ها وسیاه نمایی ها نبودم!امثال این گاف ها و حجم افشاگریها وروشنکریهای این سه سال بقدری قابل توجه است که تقریباً جای سالم برای او ودستگاه حاکمه اش نگذاشته است .خصوصی ترین و مخفی ترین رازهای رهبری که بیست سال با زیرکی و نفاق اسرار حکومتش را پنهان کرده بود توسط نزدیکانش برملا شده است تا جایی که خبر رسید دختر محسنی اژه ای بخاطر افشای همین اسرار نهانی اعدام شده است.از جکهای رکیکی که فلان آقا برای خوشامد حضرت آقا می گوید تا هتاکی و هرزه دهانی و القاب بامزه ای که برای مسولان وسران نظام بکار می برد و مسائل دیگر.
همين بيان نفاق خود متّكی بر يك تحليل است. از ديد من اين دوگانگی او آگاهانه و از سر مخالفت با دين نيست، بخشی مبتنی بر نوعی خودفريبی است (مانند اينكه او به واسطهی إخبار امثال شيخ مجتبی قزويني میدانست كه رهبر میشود ولی در اجلاس خبرگان به هنگام رهبری آن حرفها را زد كه من موافق نيستم و...) و يا آگاهانه ولی با توجيه شرعی است (مثل موضوع اتمی و...)
پاسخحذفمنتقدان او با فروكاستن اعمال او به گونهای قدرتطلبی ساده، به پيچيدگيهای رفتاری او نزديك نمیشوند.
روزنامه تماشا- پنج شنبه 14 اردیبهشت 91 صفحه 2 - یادی هم از وبلاگ تو کرده و البته وبلاگت را " ایمانیان " ذکر کرده . اشاره تماشا به مطلبی است که درباره تغییر پیراهن رضا جاودانی نوشته ای و چند سطری از آن مطلب را هم ذکر کرده .
پاسخحذفکاملا موافقم.اساتید علم اخلاق و روانشناسی باید تحلیل کنند که چه اتفاقاتی در باطن یک انسان رخ می دهد و چه مسیر فکری ای را طی می کند که به خودفریبی و یافتن توجیهات اخلاقی و دینی برای تخلفاتش می رسد.موفقیت می توانداز مصادیق مکر الهی باشد.آنجا که شخص موفقیت در امور را دلیل حقانیت خویش می بیند و همین عامل است که به او کمک می کند باورها و رفتار نادرست خود را توجیه به حق کند.
پاسخحذفامام خمینی رحمت الله علیه فرموده بودند در خمین خانی ستمگر داشتیم که روزگار مردم را سیاه کرده بود.نقل کرده اند یک شب جمعه ای در سیاه چال زیر زمین منزلش مردم را فلک می کردند وصدای ضجه های این بندگان خدا به آسمان بود.مباشر او با عجله آمده بود و به زندانبانها اعتراض کرده بود که چه می کنید؟آرامتر.جناب خان مشغول زیارت عاشورا هستند.صدای شما مزاحم زیارت عاشورای خان است!
نقل شده که فرعون (که داعیه خدایی بنی اسرائیل را داشت) بر سر در کاخ خود نوشته بود "بسم الله الرحمن ارحیم"!