پنجشنبه ۵ امرداد ۱۳۹۱
رهبر نظام در آخرین سخنان خود گفته که از موضع خود در مسئلهی هستهای کوتاه نمیآییم و حاضر به پذیرش عواقب آن نیز هستیم. از دید او تحریم ایران نمیتواند طولانی مدّت باشد چون به نفع «آنان» نیست پس باید با صبر و استقامت در راه خود ایستاد و با اقتصاد مقاومتی و تحمّل مردم کار را پیش برد. با سخنان او تحلیل مسئلهی اتمی و گمانهزنی پیرامون آیندهی ایران تفاوتهایی جدّی خواهد کرد.
در بحث مغالطات و بررسی مغالطهی «تغییر موضع» نویسندهی کتاب مثالی زده بود که من نپسندیدم. خندان نوشته که استفاده از مغالطاتی که برای توجیه مدّعای اوّل انجام میشوند درآموزش و پرورش اشکالی ندارد. کارشناسان آموزش و پرورش مانند جان دیویی توصیه میکنند که معلّم اگر خطایی کرد نباید به سادگی به خطای خود اعتراف کند چون گرچه این اقرار نشانهی صداقت اوست امّا به تدریج اعتماد دانشآموزان به وی از دست میرود. این شبیه سخن ناطق نوری پيرامون رهبر نظام است که اگر ابتدا به نظری برسد سپس نظر بهتری ارائه شود، عادت ندارد از نظر اوّل خود برگردد و بر سر موضع خود میایستد، شاید با همان توجیه دیویی یعنی رهبری که مدام تغییر موضع دهد، از دید وی اقتدار کافی ندارد. برای همین بود که من توجیهات رایج را دربارهی علّت تغییر رأی او از قالیباف به احمدینژاد در انتخابات هشتادوچهار درست ندانستم، اگر عاملی توانسته باشد نظر او را عوض کند، -آن هم با آن همه مقدّمهچینی و تشویق قالیباف بهرغم تمایل وی- باید چیزی بیش از نظر بسیجیان و سپاهیان باشد. حالا او چیزی را اعلام کرده که اگر پیش از این، احتمال اصلاح موضع ایران میرفت حالا دیگر نزدیک به ناممکن شده است.
خامنهای پیش از این نیز دو بار همین اواخر چیزی گفت که کار را بر وی و نظامش سخت کرد. ابتدا آن جملهی کذایی در مدح احمدینژاد که باعث شد بعد خودش نتواند آن چنان که باید و شاید پس از نافرمانی وی با او برخورد کند چون اعتبارش را نزد پیروانش از دست میداد و دیگر انحرافی خواندن اعتراضات سوریه که دست دستگاه دیپلماسی ایران را بست تا نتواند با ایفای نقش میانجی، از منافع خود در آن کشور دفاع کند. در هر دو موضع بالا، سکوت او میتوانست امکان مانور او را باز بگذارد.
او گفته که میگویند آرمانگرایی با واقعبینی نمیخواند ولی ما چنین و چنان میکنیم. کسی نگفته که آرمانگرایی صددرصد با واقعبینی نمیخواند؛ اوّلاً باید آرمانگرایی را تعریف کرد بعد هم اگر میخواهیم به آرمانی برسیم باید حتماً مقتضیات و شرایط را مدّ نظر داشته باشیم. پس برای همان آرمانخواهی هم واقعبینی لازم است. تمام حرف من در این مدّت این بود که اگر هدف، اقتدار ایران است، تحریمهای خودخواسته به خاطر غنیسازی شما را از آن دور میکند؛ به عکس با کوتاهآمدن مصلحتی و بیرونآمدن از فشار تحریمها بهتر میتوان به آن اقتدار دست یافت. عرصهی سیاست، عرصهی «حرف مرد یکی است» نیست عرصهی محاسبات دائم و تغییرها و ویرایشهای مدام کردار و گفتار خود است. این منحصر به ساحت سیاست نیست و نظر و عمل همیشه امکان تطبیق کامل را ندارند و هر نقشهای به هنگام اجرا باید با حکّ و اصلاحهایی همراه شود امّا متأسّفانه –یا اینبار خوشبختانه- مرغ ایشان یک پا دارد.
چرا خامنهای معتقد است که تحریمها طولانی نخواهد شد؟ تنها عاملی که ایران در دست دارد نفت است که جایگزین میشود، مثالش هم تحریمهای عراق در زمان صدّام. محمّدحسین عادلی یادداشتی نوشته که به یکجور پاس رونالدینیویی میماند؛ ظاهراً چیزی میگوید ولی حرف اصلی آن چیزی دیگریست. او گفته که تحریمهای سازمان ملل لاجرم کشورهایی را که راضی به آن نیستند نیز همراه خواهد کرد و از طرف دیگر کشورهایی که تحریم شدند مانند عراق و کره شمالی از راه خود برنگشتند پس ما باید نظام بانکی و اقتصادی خود را مهیّای این تحریمها بکنیم. ابتدا به نظر میآید نوشتهی یکی از لیبرالهای همیشه مدافع وضع موجود/نظام حاکم را میخوانیم ولی با اندکی تأمّل آشکار میشود که از دید عادلی ایران دارد به سوی سرنوشت دو کشور عراق و کره شمالی پیش میرود. انزوای محض، ضعف اقتصادی- سیاسی، حذف از نظام بینالمللی و سرانجام سقوطی که دیر یا زود در آن کشور رخ میدهد. از دید او همانطور که تحریمهای آن دو کشور موقّتی نبود و جامعهی جهانی به کره که هیچ، به عراق نفتی هم نیازمند نیست پس دلیلی ندارد فکر کنیم چند ماه یا چند سال دیگر تحریمهای ایران بدون کوتاهآمدن از موضعش کم یا رفع میشود. با سخنان رهبر نظام، وی و نظامش بیش از هر زمان دیگر سقوط و زوال را به عنوان سرنوشت محتوم خویش پیشاروی میبیند.
بررسی مسئلهی هستهای تا کنون از موضع اصلاح و تشویق به نیفتادن در چاه بود ولی همراه چندانی نیافت. آیا غنیسازی آن آرمان بلندی است که باید به خاطر آن به سوی چنین انزوایی رفت؟ یا ماسماسک هستهای چقدر به درد کره خورد که به درد ایران بخورد؟ روی دیگر ماجرا اثر ایجابی این تصمیم روی جنبش سبز است. فقر و فشار اقتصادی، نظام و غیرنظام نمیشناسد و مردم را به نارضایتی عمومی خواهد کشاند؛ با اندکی درایت میتوان آگاهیرسانی همگانی کرد که این ریاضت، نظامخواسته است و به علّت تصمیمهای غلط نظام و رهبرش رخداده است و آنرا با اهداف جنبش سبز گره زد. خمینی پس از درگذشتش میراثی از اعتبار برای خامنهای باقی گذاشت که او آنرا اندک اندک خرج کرد و حالا صدای برخورد کفگیر به ته دیگ میآید. خمینی میتوانست با کاریزمای خود -آن هم در شرایط حمله به کشور- بگوید که ما برای رفاه انقلاب نکردیم ولی حالا نمیتوان. مواجهان با اعتراضات اخیر به الگوی استدلال همیشگی خود پناه بردهاند که «خدا نکند شما در برابر نظام قرار بگیرید» اتّفاقاً این امری است که دارد رخ میدهد و در واقع این نظام است که دارد خود را در برابر مردم قرار میدهد. داریم به زمان شکستن حصرها و نه گفتن به تمام اجبارها نزدیک میشویم. شاید این سخن خامنهای یکی از آخرین اشتباهاتش باشد؛ این را گذر زمان نشان خواهد داد.
جالب اینجاست که گفت ملت برای آرمان انقلاب مقاومت میکند. گیریم این جمله با تمام تعبیرهایش درست اما مگر آرمان انقلاب «انرژی هستهیی» بود که ملت برایش مقاومت کند؟!
پاسخحذفیه سوال بی ربط : شما در فیس بوک هم هستید؟
پاسخحذفجز اينجا جای ديگری در وب حضور فعّال ندارم.
حذفمی ماند این که اگر بنا باشد چیزی شبیه به پذیرش قطعنامه رخ دهد - گرچه احتمالش زیاد نیست-، این رهبر نیست که باید نرمش نشان بدهد. مرحوم امام هم تا لحظات آخر گوشه ی پز "جنگ جنگ تا پیروزی"اش ساییده نشد. البته شرایط بسیار متفاوت از قبل است و این بار غرب چندین قطعنامه ی تدوین و تصویب شده ی معطل ِپذیرش ایران که حق انتخابی به ایران بدهد، در دسترس قرار نداده که از این طرف رهبر پشت لب را خشک بیندازد و با دست پس بزند و از آن طرف مذاکره کنندگان با پا پیش بکشند و ماجرا را ختم کنند. چه این که اگر آن طور هم بود، رفتار خائنانه ی این خائنان با مصوبات و مذاکرات و دیپلمات های دور قبل (در به لجن کشیدن تیم قبلی) چنان بود که غرب دیگر به هیچ کس نتواند اطمینان کند و فقط بخواهد با نفر آخر معامله کند. حال آن که در دوران آقای خمینی، رهبر جنبه ی مذهبی و نمادین داشت و حرف های امام هر قدر هم تند بود، رسمی تلقی نمی شد و اگر از طرف دولت ایران کسی سخن می گفت و چیزی را می پذیرفت، طرف مقابل خیالش راحت بود که حرفشان حرف است و نیازی به تایید نفر بعدی نیست.
پاسخحذففقط اومدم یه سلامی بگم و احوالی بپرسم. وگرنه خودت که منو میشناسی!
پاسخحذفmostafazizi.com/2012/07/26/offspring/
پاسخحذف"علّت تغییر رأی او از قالیباف به احمدینژاد در انتخابات هشتاد را درست ندانستم" منظورتان انتخابات سال 84 دور اول احمدی نژاد است یا چیز دیگر؟
پاسخحذفبله..چهارش از قلم افتاد.
حذفخوشا بحال مسافرکشان میدان آزادی
پاسخحذفچه آزادانه فریاد میزنند
آزادی آزادی آزادی
.... و عابری که خسته می پرسد آزادی چند؟
و شخصی را دیدم که سوال میکرد
آزادی کجاست؟
گفتم رد کردی، آزادی قبل از انقلاب بود