دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۱
این شعار را در یکی از شبکههای ماهوارهای ایران دیدم، تعجّب کردم و ترسیدم. گویا این شعار را در این چند روزه، نه تنها در بعضی کشورهای عربی، بلکه اروپا و استرالیا و جاهای دیگر هم سر دادهاند که بعید میدانم پیش از این با این صراحت و وسعت دیده شده باشد. این رخداد، پرداختن بیشتر به موضوع زیانهای ناخواستهی آزادی بیان مطلق را واجب میکند؛ هرکسی در حدّ خود. ممکن است کسی بگوید همینها و شعاری که سر میدهند هم از نتایج آزادی بیان است و من میگویم اتّفاقاً همین هم بد است. نه تنها ساختن تصاویر متحرّک یا ساکن برای تحریک افراد مطلوب نیست -و لااقل برای تعریف و تحدید آن باید فکری کرد-، بلکه سردادن چنین شعارهایی در خیابانهای اروپا نیز مضرّ است. ابراز علاقه به اسامه، از سلام هیتلری دادن فلان بازیکن فوتبال بسیار بدتر است. آن فوتبالیست فقط ادا درمیآورد (هرچند بسیار زشت) امّا این یکی ممکن است با کمی تحریک بیشتر، خودش هم دست به کار شود و اسامهبازی در بیاورد. باز هم کسی -به پیروی از چامسکی مثلاً- ممکن است بگوید که مگر دخالت اسامه در حوادث یازده سپتامبر محرز شد؟ من میگویم به فرض که نشده باشد امّا او کم در افغانستان شر به پا نکرد. تازه این جماعت خشمگین کدام اسامه را مدّ نظر دارند؟ همان که آن برجهای كذايی را فروریخت و همین کافی است.
دستکم دو جور میتوان نگران مضرّات ناخواستهی آزادی بیان بود، یکی با توجّه به اثر منتشرشده و محتوای آن که در جای خودش لازم است و یکی با توجّه به واکنشهایی که برمیانگیزد. در سلسله بحثهایی که در زمان جنگ غزّه داشتم، گفتم که زشتی قساوت اسرائیلیان به جای خود، کسانی که میدانستند موشکپرانی آنان به چه نتیجهی فاجعهباری میانجامد و آن کار را کردند هم در آن ویرانی و کشتار مسؤولند. سؤال: اگر چندی بعد، کسی با هر انگیزهای بخواهد فیلم دیگری با کارکردی مشابه یا حتّی محتوایی زنندهتر بسازد، با توجّه به حضور اینهمه نیمچهاسامه در جهان، آیا باز هم باید از وضع فعلی دفاع کرد؟ این سؤال، جوابی بیش از كوششهای نظری موجود میطلبد.
از متن متوجه نشدم این مساله به آزادی بیان مطلق چه ارتباطی دارد؟ تا جائی که میفهمم اینکه این افراد میتوانند حرفشان را بزنند اتفاق خوبیست (حتا اگر حرفشان غیر قابل قبول باشد) کمترین حسنش اینست که این گروهها شناخته میشوند و حقیقت درونشان برای همه پدیدار میشود. در نتیجه این امر، سایر (اکثریت؟) مسلمانان هم با دیدن این صحنهها "شاید" بالاخره به این نتیجه برسند که باید در کلام و عمل نشان دهند راهشان از این گروه افراطی جداست؛ همانطور که در جوامع غربی گروههای افراطی (مثل نژاد پرستان) وجود و فعالیت دارند ولی جامعه آنها را طرد کرده است. به نظرم میرسد که وجود آزادی بیان نه تنها کار را خراب نمیکند بلکه کمک میکند که زمانی جوامع اسلامی هم به این نقطه برسند. به عنوان مثال در جوامع اسلامی که افراد آزادی ندارند حرفشان را بزنند، آیا مشخص میشود که واقعا چه درصدی از مردم با این رفتارها موافق یا مخالف اند؟ آیا کسانی که مخالف این گروهها هستند میتوانند بدون اینکه برچسب آمریکایی بخورند آزادانه این تندرویها را محکوم کنند؟ راه حل این نیست که این گروه هم نتواند حرفش را بزند، بلکه اینست که گروه دیگر هم بتواند.
پاسخحذفسوالی که در پایان پرسیده اید کمی نامفهوم است: "آیا باید از وضع فعلی جهان دفاع کرد". اگر منظور این باشد که چون افراطیها وجود دارند پس باید آزادی بیان را محدود کرد، جواب این است که در این صورت تمام جهان چیزی شبیه ایران فعلی خواهد شد که به نظر من گامی به عقب است. (چگونه میتوان از درست شدن یک فیلم جلوگیری کرد؟ تمام کشورها باید مشابه "وزارت ارشاد" تاسیس کنند و هر فیلم، کتاب و مطلبی باید اول مجوز بگیرد. سایتها فیلتر شوند و روزنامهها توقیف). اگر منظور از سؤال، چیز دیگر بود لطفا توضیح بیشتر اضافه کنید.
با سلام
پاسخحذفهم یادداشت شما و هم نظر آقا یا خانم ناشناس حاوی نکات دقیقی است.در واقع با جمعبندی این دو مطلب تا حدی صورت مسئله روشن میشودبه این معنی که ازادی آری اما تا کجا؟
بخوبی میدانید که پاسخ های مختلف به همین سوال موجب اینهمه تفاوت در افکار و اعمال سیاسی شده است. وگرنه کمتر کسی است که لا اقل در مرحله نظر و ادعا از آزادی مطلق و آنارشیسم سیاسی-اجتماعی یا از خفقان مطلق ساسی-اجتماعی دفاع کند. بنابر این سوال سوال جدیدی نیست.تنها چیزی که جدید است شرایط رسانه ای جهان در دو دهه اخیر است که دامنه اثر هر اقدامی را به سرعت از مرزهای محلی و منطقه ای به سطح جهانی ارتقاء میدهد و در عین حال سرعت و دامنه اثر فعالیتهای تبلیغاتی و فضاسازی های رسانه ای را نیز به همین نسبت افزایش میدهد و این در حالی است که نظام نطارت بر حقوق و آزادیهای فردی در محدوده های منطقه ای و ملی و گاه محلی محدود مانده اند.و لذا در هر تعریف یا تحدید یا تهدیدی برای ازادی بیان باید به این پدیده نیز توجه نمود.
ايماگر عزيز منظورش كدام آزادي بيان (آن هم مطلق) است؟
پاسخحذفدر دنياي رسانه ها آن چيز كه بخواهند سانسور مي شود و آزادي امريكايي غربي آزادي بيان مشروط است در ضمن تبليغات و عوامل نامحسوس زيادي در سانسور مدرن دخيل هستند.
شما مطلوب بودن وضع موجود رو فرض گرفتی و بعد می گويی آيا بايد از آن دفاع كرد؟
پاسخحذفسلام،
پاسخحذفاين يادداشت اشاره و مقدّمهی كوتاهی بود بر اصل مطلب. نوشتهی بعد تفصيلیتر است. ترجيح میدهم بحث با دوستان را آنجا داشته باشم. ديگر دوستان هم اگر نكتهای به نظرشان میرسد بگويند تا بحث كاملتر شود؛ اينجا در وبلاگ نه در فلان شبكهی اجتماعی.
در ايمايان هيچوقت محدوديّتی برای نظرگذاران نبوده است امّا گاهی ديده میشود كه چند نفر ذيل يك يادداشت با نام ناشناس نظر میگذارند كه تمايزنهادن بين آنها را برای خوانندگان دشوار میكند. انتخاب يك اسم -صرفاً براي مشخّص بودن- كمترين چيزی است كه از دوستان انتظار میرود.
سلام
حذف" در ايمايان هيچوقت محدوديّتی برای نظرگذاران نبوده است " !!!
در یکی از پستهای قبلی شما گفته بودید (قریب به این مضمون) که "همه پیامبر نیستند که بتوانند ببخشند"
من پاسخ دادم:
"همه پیامبر نیستند که گردن دو اسیر را بزنند"
"همه امیرالمومنین نیستند که در یک روز صدها نفر از یهودیان بنی قریظه را گردن بزنند.همه امیرلمومنین نیستند که یک قبیله تازه مسلمان شده مسیحی را که از اسلام برگشته اند سه بار دعوت به دین خدا کنند و بعد از اینکه از پذیرش اسلام سرباز زدند همه را گردن بزنند."
کامنت من حذف شد بخاطر آزادی بیان وبلاگ ایمایان!
بین ادعا تا عمل فرسنگها فاصله است.
سلام
حذفمنظور من از اين جمله كاملاً معلوم است. وبلاگهای مشابه نظرات را جز با تأييد منتشر نمیكنند و كسی هم جز نظرگذار متوجّه حذف نظرش نمیشود امّا من تا كنون چنين نكردهام (شايد در آينده مجبور شوم). امكان حذف نظرات بیربط يا نامناسب، حقّ بلاگر است ولي يادم نمیآيد در وبلاگ جديد و يك سال اخير اين كامنت يا كامنت ديگری را حذف كرده باشم. به فرض كه اينطور باشد، حذف يك كامنت به معنای فاصلهی «فرسنگها» بين ادّعا و عمل نيست.
در بحثهايی مثل آزادی بيان انتظار رسيدن به نتيجه يا به قول خودت مفاهمه با ديگران را نداشته باش چون همه با موضع از پيش معلوم وارد می شوند
پاسخحذفیک سوال
پاسخحذفمن امروز توی تاکسی رادیو گوش می کردم که دو تا آهنگ وطنی در مدت کمی پخش شد. یکی ایران کنام شیران و دیگری آباد باشی ایران. به نظرتون این ارتباطی با رزمایش سی کشور در خلیج فارس داره!
هم به اينها و هم به وقايع ديگری كه رخ میدهد. نظام خيلی وقت است سعی میكند پشت نقاب ايران پنهان شود.
حذفبحث مصلحت اندیشی :هر زمان صحبت از آزادی به میان آمد یا از آزادی گوشه ای دیدیم بر اساس تفکری با بستر مصلحت اندیشی نقد کردیم.
پاسخحذفبه صلاح بودن یا نبودن رو انسانی درگیر کم و کاستی نمی تواند تشخیص دهد؛ اما بر اساس گران سنگ تجربه می توان سازوکاری صحیح پیاده کرد.
خب می بینیم که ابزار وجود دارند.سازمان ملل؛ نهاد های حقوق بشری و هزارو یک جایگاه متین دیگیر که در کلام زیبایند، اما
همانطور که همه می بینیم و می دانیم جامعه جهانی یک سیر نزولی مداوم به سمت قهقرایی دارد...
پس تلاش بیهوده ای است، همانطور که آرمانشهر افلاطون خاک شد... .
برای جهت دادن به بحث نیاز به اجماع نظرات است .
پاسخحذفبه نظره بنده .