پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
انتشار
سخنان کوتاه کیارستمی دربارهی حاتمیکیا بحثهای گذشته را تازه خواهد کرد. چند
نکته:
۱- برای
اثبات خود نیازی نیست دیگران را انکار کنیم. بسیاری «وصل نیکان» را جوابی به «عروسی
خوبان» دانستند. این کاری هنرمندانه بود: اثری هنری در برابر اثر هنری دیگر. حاتمیکیا
و دوستانش سه دهه است که دیگران را نفی میکنند ولی کیارستمی فقط به یک مقاله و یک
کامنت -گیرم از روی رندی- اشاره میکند.
۲- در یادداشت گذشته نوشتم که حاتمیکیا احساسی است؛ برای همین چیزی میگوید و بعد نمیتواند پای
آن بایستد. آن مرد با عینک آفتابی (تصویر بالا: مجید مشیری) در فیلم «آژانس شیشهای» بیتردید خود ِکیارستمی است ولی حاتمیکیا آن را انکار کرد. خُب برادر من یا چیزی را نگو، یا بگو و پای آن
بایست.
۳- موضوعهای
زیادی هست که دربارهی خود جنگ ناگفته مانده است: علل آغاز جنگ، اختلاف ارتش و
سپاه، بررسی دوران بنیصدر، اشتباههایی که منجر به شکست شد، شش سال ادامهی جنگ پس
از فتح خرّمشهر و... چرا باید دو سه دیدگاه محدود بتواند بیان شود؟ کیارستمی از اختلاف نظرش با امثال حاتمیکیا پیرامون جنگ میگوید؛ آیا این
در خور محاکمه است؟
۴- حاتمیکیا جایی گفته بود که کیارستمی هم فیلمسازی سیاسی است. کسی که در اوج جنگ «خانه
دوست..» میسازد، دارد حرف سیاسی میزند. این حرف درست است. مانند مثال بند یک،
کیارستمی هم بدیل خود را در برابر سینمای جنگ با گفتن از دوستی، طراوت، زندگی و
سرسبزی بیان کرد. این هم یکجور واکنش است.
۵- حاتمیکیا چمران صلحجو را به تصویر کشیده است؛ برای بار دیگر از او میخواهم خودش هم سعی کند ادای
چمران را در بیاورد و با مخالف خودش ـ که اسلحه هم به دست نگرفته- گفتگو کند.
رامین پرهام: میدانید که اصلاحطلبان از امام موسی صدر یک “افسانه” ساختهاند. هرچند که امام موسی صدر یکی از برجستهترین چهرههای تشیع سیاسی است اما او کسی بود که رابطهی هفتگی با ساواک داشت. تا جایی که ۵٠ میلیون دلار آن زمان (دلار به قیمت سالهای ٧٠ میلادی) از دستگاه اطلاعاتی قذافی میگیرد. این کمک را قذافی به این دلیل به موسی صدر و مصطفی چمران میکند که آنها برای حمله به اسراییل از جنوب لبنان از دستگاه تازهتاسیس «اَمَل» استفاده کنند. درواقع، قذافی از آنها میخواست که در خاک اسراییل عملیات چریکی راه بیاندازند. موسی صدر این پول را میگیرد ولی هیچگاه اقدام نظامی علیه اسراییل انجام نمیدهد. مدتی میگذرد. قذافی میخواهد بداند که این پول بالاخره چه شده است. به بهانهی بزرگداشت انقلاب لیبی، موسی صدر را به پایتخت لیبی دعوت میکند. به محض ورود صدر به لیبی وی را میخواهد و از او میپرسد ۵٠ میلیون دلار چه شد؟ موسی صدر هول میشود و جوابی ندارد بدهد. قذافی نیز صدر را به بازجویان دستگاه اطلاعاتیاش تحویل میدهد. صدر در حین بازجویی سکته میکند. همراهان او پس از این جریان به قتل میرسند. قرار بود صدر از طریق رم به لبنان بازگردد ولی هیچگاه پایش به رم نرسید.
پاسخحذفhttp://taghato.net/article/8156
«ابراهیم سینمای ایران» در برابر «عباس سینمای جهان»
پاسخحذفحاتمیکیا همچون بیشتر افراد ایدئولوژیزده فقط خود را شخص ِ«بصیر» میداند که توانایی دیدن ِحق و حق ِدیدن دارد. دیگران نیز لازم است همه چیز را از نگاه او ببینند وگرنه باید حق کار و آفرینش هنری ازشان سلب شود. او سالها سعی کرد ژست یک «میانهروی معتدل» را به خود بگیرد ولی مدتیست که نقاب به کنار زده و در نقش مخملباف ِدههی شصت، هر که «غیر خودی»ست را با شمشیر ِنفی و نهی و انکار از حریم ِ حرم ِسینما میراند. کیارستمی را «عزیز کرده جشنوارهها» میداند که به مسائل اجتماعی بیتوجه است ولی به اصغر فرهادی گیر میدهد که چرا سراغ مسائل اجتماعی میرود و «سیاهنمایی» میکند تا دل خارجیها را به دست بیاورد: «این کار خیلی بیانصافی است و خیلی بیاخلاقی است. نباید در فیلممان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ میگویند. بچه و بزرگ دروغ میگویند.» رخشان بنیاعتماد را بازخواست میکند که چرا سراغ فیلمی با موضوع جنگ رفته است: «اما درد من اینجاست که فیلمی ساخته میشود که در آن یک جوان خوش سیمای چشم آبی به جنگ رفته و جانباز شده است و امروز روی تخت افتاده و مادرش برای نگهداری وی مشکلات بسیاری دارد» و به کیانوش عیاری میتازد که چرا سراغ جنگ نرفته است: «درد این است که فیلمساز ما فیلم «آبادانیها» بسازد… بعد آنرا با فیلم «دزد و دوچرخه» مقایسه کند که در کشور ایتالیا ساخته شده و وضعیت یک کشور فاشیستی را نشان میدهد.» او در برنامه تلویزیونی هفت با افتخار تعریف میکند که به زور جلوی ارسال این فیلم را به جشنواره لوکارنو گرفته است.
http://iranwire.com/features/6614/