یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۳
یک. یکی میگفت
اگر عصبانی هستید چیزی ننویسید، گفتم اگر اینطور بود من یکی باید پنج سال و نیم
پیش وبلاگ را تعطیل میکردم.
دو. رنگ
رخساره اگر از سرّ درون خبر ندهد لااقل کلّیّاتی از شخص را به ما میرساند؛ اگر
میخواستید فهرست کارهایی را که ممکن است از غنچه قوامی سر بزند به ترتیب اولویّت بنویسید،
اعتصاب غذا را در رتبهی چندم میگذاشتید؟ اصلاً میگذاشتید؟!
سه. پیشتر
گفتم که یکی از احتمالهای بازداشت طولانی او چشم داشتن به معامله است، حالا میگویم
گرچه قوامی خبرنگار یا فعّال سیاسی نیست امّا اینگونه برخورد پیامی است برای تمام
دوملّیّتیها یا کسانی که به هرحال یکپا اینجا و یکپا آنجا دارند؛ نه در حدّ
امثال ساجده عربسرخی ولی یکی دو پلّه پایینتر.
چهار.
اخطاری به مسئولان: نشان دادهاید که میتوانید به خاطر یک دستمال قیصریّه را به
آتش بکشید. نمونهی ستّار را که یادتان هست؟ برای چه آنقدر هزینه دادید؟ وقتی میتوانید
دختری معصوم را از سر استیصال وادار کنید که اعتصاب غذا کند، میتوانید یک اجتماع را
علیه خود بشورانید؛ پس ادامه بدهید.
جایی که منجلاب گـُه است دم از اصلاح زدن خیانت است. اگر به یک تکة آن انتقاد بشود قسمتهای دیگرش تبرئه خواهد شد. تبرئه شدنی نیست. باید همهاش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد. چیز اصلاح شدنی نمیبینم …
پاسخحذفصادق هدایت – هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورائی
اصلا آدم یا وقتی عصبا نیست می نویسد یا وقتی غمگین است یا وقتی یک مرگش باشد . همین دو خط را هم ننویسد که دق می کند . والاه
پاسخحذف