جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۹۴
کمی تاریخچه
کمی تاریخچه
وقتی دیدم
که حماقتهای شعاری هستهای دارد چطور پایههای اقتصاد نیمهجان ایران را نابود میکند
و منتقدان نیز از ترس برچسب ضدّملیّ خوردن توان و جرأت انتقاد از برنامهی هستهای
بلندپروازانهی ایران را ندارند، چند ایمای هستهای را نوشتم و آن را با یک بازی
وبلاگی آغاز کردم (ایمای اوّل، ایمای پنجم). پس از اشاره به فتوای مشکوک رهبر، دیدم که از حسن روحانی - پیش
از ریاست جهموری - همان سؤال را پرسیدند و او گفت که نه خیر، فتوا شامل تمام مراحل
میشود و بعدها دیدیم که فتوای حرمت، ساخت و ذخیره را هم شامل شد. به هرحال در
دومینو دنیای وب گاهی اوّلین تلنگرها ممکن است از یک وبلاگ شخصی باشد. بعد که
معمّا حل شد همه وسط میدان بودند و «حقّ مسلّم» را آنطور که دولت ا.ن میگفت زیر
سؤال میبردند.
اتم
هویّت ما نیست
این تفاهم
دیروزود داشت ولی سوختوسوز نداشت. شیب وقایع لاجرم یا باید به جنگ و تحریم
شدیدتر میرسید یا همینجا. عجب از کسانی که امروز از منافع ملّی و حمیّت ایرانی
دفاع میکنند (چه در دفاع از تفاهم هستهای و چه در انتقاد از آن) انگار این چیزها با اتم رابطهی مستقیم دارد.
اگر اینطور بود باید مدافع ««منطق» معروف جلیلی بودیم. اینطور نبود و مدافعان آن
روش باید پاسخ دهند که پس چرا رهبر با دور زدن تیم ا.ن، ولایتی را به مسقط به
دیدار ویلیام برنز فرستاد. (به واکنش دلواپسان نمیپردازم چون نشان دادهاند که با
ولایت ادّعاییشان کاری ندارند، آن هم پس از آن پیام نوروزی و سخنرانی خامنهای در
حرم امام رضا. حتّی صداوسیما هم یکشبه سیاستش را تغییر داد)
تشکّر
از خامنهای؟
رهبر نظام
از تیم مذاکرهکننده حمایت کرد ولی این باعث نمیشود فراموش کنیم که خود او بود که
گفت ما را از تحریم نترسانید و گفتگوهای زمان روحانی را مانند گفتگوهای زمان خاتمی
بیفایده دانست، برای شورای امنیّت رجز خواند و از تحریمها استقبال کرد. اگر کسی با
ندانمکاری خانهای را آتش زد و پس از سوختن نیمی از خانه به خاموشکردن آتش کمک
کرد، در خور تشکّر نیست. در طول این چندسال بسیاری افراد زیر خطّ فقر رفتند و
بسیاری از خانوادهها از هم پاشیدند و ایران سالها در مسائل عمرانی عقب افتاد. این
روحانی همان روحانی زمان خاتمی است و میتوانست راه برونرفت از تحریمهای ریزودرشت
را چندینسال پیش بیابد. گناه این خسارتها اوّل از همه به عهدهی خامنهای است بعد
کوتولهی بیقابلیّتی مانند ا.ن. باید از مردمی تشکّر کرد که در عین فراموشنکردن
محصوران با انتخاب روحانی، احترام جامعهی جهانی را برانگیختند. آنچه بین ایران و
غرب از بین رفته بود، اعتماد بود و غرب نه به حاکمان ایران بلکه به مردمی که به
زور و زحمت از لابهلای نظارت شوم استصوابی راهی برای فریادکردن پیدا کردند اعتماد
کرد و به احترام آنان بر پا ایستاد.
آیا
این توافق جام زهر بود؟
قطعاً همین
طور است. همانطور که منظور آیتالله خمینی از جام زهر این بود که جنگ میتوانست ششسال
زودتر پایان یابد ولی ما با شعار آن را جلو بردیم و حالا با چه رویی جواب خانوادههای
شهیدداده را بدهیم؟ این توافق نیز چندسال زودتر میتوانست به دست بیاید و کسی نیست
بگوید که آن همه تبلیغات بیپایه کجا رفت؟ آن همه خسارت برای چه بود؟ این انتخاب
بین بد و بدتر کار ِهمیشهی جمهوری اسلامی است. آن بار البتّه جنگ نعمتی بود برای
آنان تا با اهمومهم کردنها و با تسویهحساب با مخالفان، کشور را تکقطبی کنند و
تحریم نیز جیب عدّهای را پر کرد و فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بستهتر. از گشایش پس از جنگ چقدر استفاده کردیم؟ از گشایش پس از تحریمها چه استفادهای
خواهیم کرد؟ اینها سؤالهایی است که باید به آن اندیشید.
مخالفت
با برق اتمی
زمانی که
میشنویم آلمان به طرف حذف انرژی هستهای میرود و ژاپن آسیبدیده را تشویق به این
کار میکند، زمانی که میدانیم انرژی هستهای برای ایران بسیار گران است و صرفهی
اقتصادی ندارد و زمانی که بر ما ثابت شده که شعار خودکفایی در یک بخش اگر به قیمت
صدمهزدن به بخشهای دیگر باشد ضرر دارد، بالیدن به اینکه ایران دارای توان تولید
سوخت هستهای شده، اشتباه است. تلاش برای خودکفایی کشاورزی در سه دههی گذشته
منابع آبی ایران را نابود کرد. گاهی بهتر است خودکفا نباشیم و وارد کنیم. ایران
گاز دارد و -صرفنظر از بخش تحقیقی و پزشکی هستهای- برای تولید برق نباید به سوی
ساخت نیروگاههای بیشتر برود. موقع جشن هستهای گرفتن این نکات فراموش نشود.
آغاز
همکاری بزرگ
پرداختن به تعداد سانتریفیوژها و مقدار حقوق یا دستاوردهای ایران اصلاً مهم نیست، آغاز
همکاری ایران و امریکاست که اهمّیّت دارد. همانطور که امریکا در دوسه سال اخیر
بارها در برابر ایران عقب نشست، در منطقه نیز این مسأله رؤیتپذیر بود؛ زمانی که
اوباما حمله به سوریه را به عهدهی کنگره گذاشت و حالا که پیشنهاد گفتگو با بشّار
اسد میدهد. روحانی که قطعاً طرفدار گفتگو با کدخداست و خامنهای هم لابد متوجّه
شده که وقتی گفتگو با شیطان بزرگ بتواند مثلاً رژیم سوریه را از حذفشدن نجات دهد،
چرا باید از آن بپرهیزد؟ (نابودی نیروی هوایی سوریه برای امریکا کاری نداشت و
اسد را قطعاً سرنگون میکرد). حالا هم ایران و امریکا در عراق منافع مشترک دارند،
در سوریه با حذف تکفیریها و توافق بر ائتلافی شامل نخبگانی که پشت ارتش آزاد
هستند با حکومت فعلی، شاید سوریه را به آرامش برساند. امریکا از اصرار بر حذف
اسد دست برمیدارد (که برداشت) و ایران هم مانند جایگزینی عبادی با مالکی میتواند
به کسی فکر کند که مورد رضایت طرفین باشد. در بحرین و یمن و دیگر جاها نیز امکان
همکاری هست، حتی در مورد اسرائیل.
سوّمین
تفاهمنامه
بیانیّهای
که خوانده شد، بخش علنی آن چیزی بود که بین ایران و غرب نوشته شد. پس دو متن
داریم، یکی علنی و دیگری سرّی. سوّمین متن مکتوب یا نامکتوب هم به مرزگذاری کلان ایران
و امریکا برمیگردد. اوباما وقتی ایران را یک قدرت منطقهای خواند یعنی برای
اوّلینبار پس از دشمنی کورکورانهی طرفین از انقلاب اسلامی به بعد، دو طرف دارند
سنگهایشان را با هم وامیکنند. نه اینکه در تمام یا بیشتر موارد به توافق برسند،
بلکه نقاط اختلاف و اشتراک را روشن کنند. حمله به یمن، پیشنهاد عربستان به جیشالنّصره
و سخنان اردوغان همه از ترس واردشدن ایران به بازی منطقهای بود. همهی این کشورها
از حذف طولانی ایران از معادلات منطقهای سود بردند و حالا از بازگشت ایران
نگرانند. حتّی به گفتهی دیپماتهای ایران، روسیه و چین هم آنچنان که باید و شاید
از ایران حمایت نکردند. ایران هستهای (یعنی دارای بمب هستهای) هیچ خطری برای
منطقه ندارد. سلاح اتمی، سنگی است برای نزدن. مطلوب اسرائیل و عربها این بود که
ایران تحت تحریم باشد و ضعیف؛ یعنی وضعیّت چندسال پیش حالاحالاها ادامه پیدا کند و
آنچه برای آنها خطرناک است، ایران نیرومند و دارای ارتباط با جهان است، خواه با
نیروی صلحآمیز هستهای یا بدون آن. این را که سوّمین تفاهمنامه دارای چه ویژگیهایی
است، تحوّلات آتی منطقه از عراق و لبنان تا یمن و افغانستان روشن خواهد کرد.
"این انتخاب بین بد و بدتر کار ِهمیشهی جمهوری اسلامی است."
پاسخحذفپس: مرگ بر جمهوری اسلامی. زنده باد ایران
قال خوابگرد (ع):
پاسخحذفاینقدر به خودت لینک نده و نگو فلان چیز را من قبلا گفتم!!!
والله همه از این کارها میکنند، به ما که میرسد...
حذفمقاله کوروش عرفانی در زمانه. میگوید که توافقی اصلا در کار نیست. نظر شما؟
پاسخحذفتوافق قطعی که در آینده است امّا تفاوت بیانیّهها به مسائل داخلی ایران و امریکا برمیگردد؛ هرکدام آنچه را که به نفعش بوده پررنگتر کرده است.
حذفجماعت آخوند و ملا فقط برای سه عامل پول، شکم و پايين تنه زندگی میکند و ديگر هيچ.
پاسخحذفبا بخطر افتادن هر يک از سه عامل بالا، آخوند حاضر است خود و خانوادهاش را هم به هرقيمتی بفروشد، چه رسد به ايران و ايرانی؛ همانگونه که در اين 35 ساله ديده شده است.
قبول قرارداد لوزان، عقبنشينی از موضع هستهای و نوشيدن جام زهر، نيز تحت شرايطی سخت انجام شد که جايگاه سه عامل بالا شديداً بخطر افتاده و حلقه و يا تناب دور گردن ملا تنگتر شده بود.
بدلايل ژئوپلیتیک (جغرافيای سايسی) منطقه، آمريکا و همدستانش ترجيح دادهاند که فعلاً ملاها را بدينوجه کنترل کنند تا درگيری کنونی شيعه و سنی در منطقه تشديد نشود.
متأسفانه قرارداد لوزان بدان معناست که حکومت آخوندها، غارت مملکت، عقبماندگی، خرافات، بیعدالتی و امنيتی و و و ... در ايران برای مدتی ديگر ادامه میيابد.
با تسليت به همهی ايرانيان
حميد
نامه به باراک اوباما را اینجا بخوانید: https://www.facebook.com/mullah1400
پاسخحذف"آقای اوباما ما گمان می کردیم شما مسلمان هستید..." !!!
حذفسبک نگارش نامه به افسران جنگ نرم بیشتر میخورد تا منتقد واقعی روحانیت (ایران بمب اتم ندارد، براندازی امریکا، رواج اسلام هراسی، همه گیرشدن حکومت اسلامی و ...)