چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴
وودی آلن فیلمی دارد به نام مچپوینت/امتیاز نهایی که -برخلاف نظر برخی منتقدان فرنگی- از بهترین فیلمهای اوست. او ایدهی «جنایت و مکافات» داستایوسکی را زیر سؤال میبرد؛ با نشاندادن مجرمی که از دام قانون می گریزد،هیچ عذاب وجدانی ندارد و سیر حوادث و تصادفها هم دقیقاً در جهت کمککردن به اوست. وی مشابه هیچکاک یا حتّی گاهی برتر از او بیننده را همدل با مجرم میکند تا برای رهایی قاتل از دست بازرس نگران نیز باشد. به خود که میآییم میبینیم خودمان هم یک سویهی تبهکار پنهان داریم. واقعیّت پیرامون ما چیزی جز این نیست: مجرمان فارغالبالی که آزاد میگردند. داستایوسکی گزارش واقعیّت نمیکند بلکه جهان را از پشت دریچهی دغدغههای خود میبیند و اعلام خطر میکند. بماند که روسیهی قرن نوزدهم پیش حالا دیگر به تاریخ پیوسته و انسان امروز شریطی کاملاً متفاوت دارد.
آنچه مایهی روسیاهی پس از زمستان حکومت بلاتر است، دفاع تمامعیار نمایندگان ایران از اوست. کفّاشیان (نمونهی خیلی کوچک بلاتر) که همیشه از او حمایت کرده و به او رأی داده است و تاج هم میزبانی قطر را به نفع ایران دانست. اینجاست که دوراهی حقیقت و مصلحت باز خودش را نشان میدهد. اگر چیزی به نفع ما بود (که در مورد قطر شک دارم) باید همرنگ جماعت شویم؟ همراهی با «بن»ها و شیوخ ریزودرشت عرب چه فایدهای برای ایران داشته است؟ جانب راستی و درستی را گرفتن دستکم این فایده را دارد که در چنین هنگامههایی انسان سربلند میماند؛ خواه به منفعتی کوتاهمدّت رسیده باشد یا نه.
شاید بگیروببندهای اخیر خیلیها را خوشحال یا به این
امیدوار کند که هیچ خلافی بیهزینه نمیماند و خلافکاران اینجا هم نباید خیال راحت
داشته باشند. ولی این تغییرات گسترده نوشدارو پس از مرگ بود. بلاتر خودش شاگرد و
نوچهی غولی به نام ژائو هاولانژ بود که سالها بر فیفا سلطنت کرد و حکایت فساد
خودش و دامادش تیکسییرا، رئیس فدراسیون برزیل، بارها همهجا پیچید ولی اتّفاقی
نیفتاد. بلاتر هم جا پای او گذاشت و سالها ریاست کرد و حالا پس از هدیهدادن دو
جام جهانی به کشورهای قطر و روسیه و بیشمار موارد مشکوک دیگر، از سر ناچاری
استعفا داد. چطور میتوان این رخداد دیرهنگام را موفّقیّت دانست؟ اگر دستگاه قضایی
امریکا نبود، حتماً حالا هم خبری نمیشد. این اخبار هم سالها پیش میتوانست به گوش
برسد؛ چرا حالا؟ آیا با شرایط جدید روسیه در اروپا بیارتباط است؟ (کشورهای
اروپایی پس از جنجالهای اوکراین، گفتند که جام جهانی روسیه را تحریم میکنند)
وودی آلن فیلمی دارد به نام مچپوینت/امتیاز نهایی که -برخلاف نظر برخی منتقدان فرنگی- از بهترین فیلمهای اوست. او ایدهی «جنایت و مکافات» داستایوسکی را زیر سؤال میبرد؛ با نشاندادن مجرمی که از دام قانون می گریزد،هیچ عذاب وجدانی ندارد و سیر حوادث و تصادفها هم دقیقاً در جهت کمککردن به اوست. وی مشابه هیچکاک یا حتّی گاهی برتر از او بیننده را همدل با مجرم میکند تا برای رهایی قاتل از دست بازرس نگران نیز باشد. به خود که میآییم میبینیم خودمان هم یک سویهی تبهکار پنهان داریم. واقعیّت پیرامون ما چیزی جز این نیست: مجرمان فارغالبالی که آزاد میگردند. داستایوسکی گزارش واقعیّت نمیکند بلکه جهان را از پشت دریچهی دغدغههای خود میبیند و اعلام خطر میکند. بماند که روسیهی قرن نوزدهم پیش حالا دیگر به تاریخ پیوسته و انسان امروز شریطی کاملاً متفاوت دارد.
آنچه مایهی روسیاهی پس از زمستان حکومت بلاتر است، دفاع تمامعیار نمایندگان ایران از اوست. کفّاشیان (نمونهی خیلی کوچک بلاتر) که همیشه از او حمایت کرده و به او رأی داده است و تاج هم میزبانی قطر را به نفع ایران دانست. اینجاست که دوراهی حقیقت و مصلحت باز خودش را نشان میدهد. اگر چیزی به نفع ما بود (که در مورد قطر شک دارم) باید همرنگ جماعت شویم؟ همراهی با «بن»ها و شیوخ ریزودرشت عرب چه فایدهای برای ایران داشته است؟ جانب راستی و درستی را گرفتن دستکم این فایده را دارد که در چنین هنگامههایی انسان سربلند میماند؛ خواه به منفعتی کوتاهمدّت رسیده باشد یا نه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.