موج مهاجرت هنرمندان

از اجبار تا انتخاب                                                                                 یکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ 


موج جدید مهاجرت یا رویکرد به خارج هنرمندان به نظر می‌رسد دارد وارد مرحله‌ی جدیدی می‌شود. دانشجویان یا دانشمندان یا اهل فن از این بحث خارجند چون به دنبال تحصیل،‌ کار و زندگی از ایران خارج شدند و می‌شوند (فرار مغزها) ولی مخاطبان اهل هنر، فارسی‌زبان و ساکن ایرانند و تازه امکان کار چندانی برای آنان در خارج وجود نداشت ولی این وضعیّت گویا رو به اتمام است. پیش از این مهاجرت بیشتر از سر اجبار بود مانند برخورد بد در داخل یا لورفتن فیلم و تصویر، نداشتن امکان کار و مانند آن امّا حالا کسانی که آزادانه مشغول فعّالیّت بودند و پس از این نیز می‌توانستند کار کنند، به خارج می‌روند.

اوّلین عامل تغییر وضعیّت جدید، تغییر حالت شبکه‌های ماهواره‌ای از مصرف‌کننده به تولیدکننده است. توانایی دادن پیشنهاد مناسب، به این چند نفر محدود نخواهد شد؛ همانطور که بسیاری از نام‌آوران نیز پیشنهاد داشته‌اند ولی تاکنون نرفته‌اند. فراگیرشدن کم‌نظیر ماهواره‌ها به‌رغم کیفیّت پایین آنها باعث شده که بعضی هنرمندان که تمایل به دیده‌شدن بخشی از خواسته‌های آنان است، ‌در ردکردن پیشنهادها کمتر تردید کنند. به ویژه اینکه شبکه‌ها در حال رقابت با هم‌اند و دیگران نیز از شبکه‌ی جم الگو برخواهند داشت.

دوّمین عامل ادامه‌یافتن محدودیّتها در دولت جدید است. بسیاری انتظار داشتند که با آمدن روحانی موانع زمان احمدی‌نژاد برطرف شود ولی نه تنها سینما بلکه موسیقی و ادبیات نیز همچنان وضع مناسبی ندارند. اگر پیشتر از این رفتن اهل موسیقی بیشتر به موسیقی پاپ مربوط می‌شد حالا دیگر انواع موسیقی نیز به صرافت جداکردن حساب خود از داخل برمی‌‌آیند. بعید می‌دانم سالار عقیلی از پیامدهای رفتن به شبکه‌ی منوتو برای مصاحبه بی‌خبر باشد.

سوّمین عامل تغییر نسل است. نسل جدید که به آزادی در عرصه‌ی فضای مجازی عادت کرده است؛ آنچه می‌پسندند دیده و خوانده و آنچه می‌خواهد نوشته است. این نسل مانند پیشینیان پشت سدها نخواهد ایستاد. من پیشتر از امکان یا حتّی جواز چاپ کتاب، فیلمسازی یا انتشار دیگر آثار هنری در خارج نوشته بودم؛ ‌این امری است که رفته‌رفته دارد محقّق می‌شود. البتّه فعلاً زود است که انتظار داشته باشیم که اثر درخوری ببینیم ولی گذشت زمان وضع را عوض می‌کند. شاید من و برخی خوانندگان با بعضی پرده‌داریهای ناشی از ذوق‌زدگی موافق نباشیم ولی هر امر جدیدی تبعات خوشایند یا ناخوشایند خودش را هم دارد و به نظر من امری موقّتی است و تمام می‌شود. «تابو» را هم یک‌بار می‌شکنند نه دویست‌بار! زمانی سوسن تسلیمی با دیدن حکم ممنوعیّت کار خود در تآتر شهر برای همیشه رفت و آرام و بی‌هیاهو در سوئد از صفر آغاز کرد امّا رفتن جوانان امروز چندان بی‌سروصدا نخواهد بود.

به اینها موج تازه‌ی دوتابعیّتی‌ها از رامین بحرانی، حسین امینی، سپیده فارسی و نیما نوریزاده تا نمونه‌های نازلتر مانند دزیره اخوان و غیره را می‌توان افزود که در امریکا و اروپا ‌آرام‌آرام رو می‌‌آیند یا اسم و رسمی برای خود دست‌وپا می‌کنند. اگر موسیقی و ادبیات و دیگر هنرها را به آن بیفزاییم،‌ این آثار تنوّع چشمگیری پیدا خواهند کرد. آنچه جای خالی‌اش به چشم می‌‌آید شبکه‌هایی دور از صنعت سرگرمی است. متأسّفانه جنبش سبز همچنان دستش از شبکه‌ی ماهواره‌ای مستقل خالی است. فعلاً  جذّابیّت آثار ایرانیان خارج بیشتر در رهایی از قیدوبندهای درون کشور است ولی به مرور زمان کیفیّت نیز چاشنی خواهد شد. مهم تأثیری است که این موج روبهگسترش بر داخل کشور خواهد گذاشت. از روز روشنتر است که ساکنان داخل فقط از ترس ممنوع‌ازکاری با ارشاد مدارا می‌کنند و با اطمینان یا حتّی امید به یافتن روزنه‌ای جدید به آسانی به فرهنگ رسمی پشت خواهند کرد. جامعه در حال رشد است و لباس مندرس ایدئولوژی در حال پاره شدن؛ این را فکر می‌کنم خودشان هم می‌دانند ولی چاره‌ای جز ادامه‌دادن ندارند. دوراه بیشتر پیش رو نیست: اصلاح یا تغییر.

۱ نظر:

  1. تاریخ نشون داده، هر وقت مردم صبر کردند تا حاکم سر عقل بیاید و تغییر کند، هیچ چیز عوض نشده، باید تغییر را خود مردم از همین الان شروع کنند و در ادامه به حکومت هم تحمیل خواهد شد.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics