پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴
اینجا یک مشکل هست که در سخنان اخیر رهبر نیز رخ نمود و برخی متفکّران (از جمله زندهیاد رضا بهشتیمعز) را بر آن داشت که فحص و جستجو کنند که معنا و مصداق «نظام» چیست؟ من این سؤال را گسترش میدهم به اینکه «اسلام» نیز چیست؟ نظام و اسلام از دید معتقدان به خامنهای در تبعیّت عملی و نظری از رهبر فعلی تجلّی مییابد. علی مطهّری هیچ ایرادی نداشت جز عدم تبعیّت نظری از رهبر در موضوع حصر و گرنه عملاً با آن مخالفت کرد و همان زمان نیز از مخالفان «فتنه» بود. این را برای این نوشتم که هم معلوم شود که وقتی وی را به دلیل عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه ردّصلاحیّت میکنند متوجّه علّتش بشویم و از همه مهمتر بدانیم وقتی رهبر میگوید که «من گفتم مخالفان نظام رأی بدهند به این معنا نیست که مخالفان نظام را به مجلس بفرستیم» منظورش چیست. «نظام» یعنی «من». با وجود آن آشکارشدن «خود خروس» در هشتسال ا.ن و این دوسال اخیر باز هم هستند کسانی که بگویند رهبر فرزانه- و احتمالاً مظلوم- با منصوبانش تفاوت دارد و اینها معلوم نیست چرا به حرف رهبرشان گوش نمیکنند! متن زیر را از عطاءالله مهاجرانی بخوانید. من دربارهاش هیچ نمیگویم.
«..رفته بودم عیادت دکتر عبدالحسین زرین کوب. تنها بود. از هر دری سخن گفتیم. گفت دیروز تجربه غریبی داشتم. از دفتر آیةالله خامنهای تلفن کردند. فردی به خانهام آمد و سجادهی اهدایی ایشان را برایم آورد. منتها دو روز پیش هم تلویزیون در برنامه هویت، مرا متهم کرد. شما که سرتان توی کار است. مگر تلویزیون زیر نظر رهبری نیست؟ بین این سجاده و آن برنامه چه طور میتوان جمع کرد!
چند روز پیش آیهالله خامنهای با فراست و آینده بینی فرمودهاند:"همچون گذشته اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند پای صندوقها بیایند چرا که انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است...". به گمانم ایشان واژهها را با دقت بسیار انتخاب کردهاند. اکنون، کسانی ردّ صلاحیت شدهاند که هم نظام را قبول دارند و هم رهبری را. چطور میتوان شخصیتهای معتبر و کارآمد و آزمون پس داده ای را رد صلاحیت کرد و یا گفت صلاحیت آنان احراز نشده است..»
«پیداشدن دم خروس» تمثیلی از امری نهان است که بخشی از
آن لو برود و مقدّمهی آشکارشدنش را فراهم کند. بسیاری عقیده داشتند که رهبر فعلی
نظام سلیقهای متفاوت با برخی کارگزاران نظام دارد. این امر پیش از پیداشدن اوّلین
نشانهها هم در خور مناقشه بود. اگر او از منصوبان خود راضی نبود، چرا جایگزین
نمیکرد؟ چرا آنان را نکوهش نمیکرد؟ چرا در سخنرانیهایش به آنان اشاره نمیکرد؟
یکی از خوبیهای احمدینژاد این بود که نشان داد خامنهای نه -آنچنان که ادّعا میکردند و میکنند- داوری فراجناحی که خود یکی از بازیگران جهتدار است. او میتوانست با هوشمندی کاری کند که این موضوع لو نرود ولی موفّق نبود. در آغاز رهبریاش به وی پیشنهاد کردند که دو مشاور داشته باشد، یکی از راست، یکی از چپ؛ یکی ناطق نوری و دیگری عبدالله نوری از دو نور اصفهان و مازندران. او نپذیرفت و محمّدی گلپایگانی را به عنوان مشاور برگزید. این امر تفاسیر زیادی دارد که یکی از آن این است که وی افراد کوتاهقامتتر از خود را در کنارش میپسندید. بعدها البتّه سرداران ریزودرشت نظام، هم مشاورت و هم باقی پستهای پیرامون وی را اشغال کردند تا امروز قالیباف در حمایت از رهبرش و آن روحانی عضو سابق تحکیم وحدت(!) این حرفها را بزند.
بعدها هم خامنهای این موشوع را که خودش عضوی از جامعهی روحانیّت مبارز بود نفی نکرد. جامعهای که با اجازهی آیتالله خمینی دوپاره شد. در انتصابهای بعد هم روحانیان منصوبش نزدیک یا عضو جامعهی روحانیّت بودند و مجمع روحانیون به طور کامل و البتّه غیررسمی از قدرت رانده شد. هرجا پای انتخاب بود، کسانی که آن زمان مشهور به چپ بودند دست جلو را داشتند و راستها پستهای انتصابی را قبضه کرده بودند. کسی که معتقد است نظام جمهوری اسلامی متعلّق به همهی کسانی است که قانون اساسی را قبول دارند، مناصب را هم از بین تمام پایبندان به قانون اساسی فعلی انتخاب میکند.
یکی از خوبیهای احمدینژاد این بود که نشان داد خامنهای نه -آنچنان که ادّعا میکردند و میکنند- داوری فراجناحی که خود یکی از بازیگران جهتدار است. او میتوانست با هوشمندی کاری کند که این موضوع لو نرود ولی موفّق نبود. در آغاز رهبریاش به وی پیشنهاد کردند که دو مشاور داشته باشد، یکی از راست، یکی از چپ؛ یکی ناطق نوری و دیگری عبدالله نوری از دو نور اصفهان و مازندران. او نپذیرفت و محمّدی گلپایگانی را به عنوان مشاور برگزید. این امر تفاسیر زیادی دارد که یکی از آن این است که وی افراد کوتاهقامتتر از خود را در کنارش میپسندید. بعدها البتّه سرداران ریزودرشت نظام، هم مشاورت و هم باقی پستهای پیرامون وی را اشغال کردند تا امروز قالیباف در حمایت از رهبرش و آن روحانی عضو سابق تحکیم وحدت(!) این حرفها را بزند.
بعدها هم خامنهای این موشوع را که خودش عضوی از جامعهی روحانیّت مبارز بود نفی نکرد. جامعهای که با اجازهی آیتالله خمینی دوپاره شد. در انتصابهای بعد هم روحانیان منصوبش نزدیک یا عضو جامعهی روحانیّت بودند و مجمع روحانیون به طور کامل و البتّه غیررسمی از قدرت رانده شد. هرجا پای انتخاب بود، کسانی که آن زمان مشهور به چپ بودند دست جلو را داشتند و راستها پستهای انتصابی را قبضه کرده بودند. کسی که معتقد است نظام جمهوری اسلامی متعلّق به همهی کسانی است که قانون اساسی را قبول دارند، مناصب را هم از بین تمام پایبندان به قانون اساسی فعلی انتخاب میکند.
اینجا یک مشکل هست که در سخنان اخیر رهبر نیز رخ نمود و برخی متفکّران (از جمله زندهیاد رضا بهشتیمعز) را بر آن داشت که فحص و جستجو کنند که معنا و مصداق «نظام» چیست؟ من این سؤال را گسترش میدهم به اینکه «اسلام» نیز چیست؟ نظام و اسلام از دید معتقدان به خامنهای در تبعیّت عملی و نظری از رهبر فعلی تجلّی مییابد. علی مطهّری هیچ ایرادی نداشت جز عدم تبعیّت نظری از رهبر در موضوع حصر و گرنه عملاً با آن مخالفت کرد و همان زمان نیز از مخالفان «فتنه» بود. این را برای این نوشتم که هم معلوم شود که وقتی وی را به دلیل عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه ردّصلاحیّت میکنند متوجّه علّتش بشویم و از همه مهمتر بدانیم وقتی رهبر میگوید که «من گفتم مخالفان نظام رأی بدهند به این معنا نیست که مخالفان نظام را به مجلس بفرستیم» منظورش چیست. «نظام» یعنی «من». با وجود آن آشکارشدن «خود خروس» در هشتسال ا.ن و این دوسال اخیر باز هم هستند کسانی که بگویند رهبر فرزانه- و احتمالاً مظلوم- با منصوبانش تفاوت دارد و اینها معلوم نیست چرا به حرف رهبرشان گوش نمیکنند! متن زیر را از عطاءالله مهاجرانی بخوانید. من دربارهاش هیچ نمیگویم.
«..رفته بودم عیادت دکتر عبدالحسین زرین کوب. تنها بود. از هر دری سخن گفتیم. گفت دیروز تجربه غریبی داشتم. از دفتر آیةالله خامنهای تلفن کردند. فردی به خانهام آمد و سجادهی اهدایی ایشان را برایم آورد. منتها دو روز پیش هم تلویزیون در برنامه هویت، مرا متهم کرد. شما که سرتان توی کار است. مگر تلویزیون زیر نظر رهبری نیست؟ بین این سجاده و آن برنامه چه طور میتوان جمع کرد!
چند روز پیش آیهالله خامنهای با فراست و آینده بینی فرمودهاند:"همچون گذشته اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند پای صندوقها بیایند چرا که انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است...". به گمانم ایشان واژهها را با دقت بسیار انتخاب کردهاند. اکنون، کسانی ردّ صلاحیت شدهاند که هم نظام را قبول دارند و هم رهبری را. چطور میتوان شخصیتهای معتبر و کارآمد و آزمون پس داده ای را رد صلاحیت کرد و یا گفت صلاحیت آنان احراز نشده است..»
درود
پاسخحذفبنده اطلاعات مهمی دارم که باید حتما حتما با شما در میان بگذارم
در صورت تمایل به ایمیل بنده تماس حاصل فرمایید
i.hate.iran1367@Gmail.com
انتصابهای رهبر بعضی وقتها از بد به بدتر رفتن است که شاید مشخص ترین نمونه صادق لاریجانی به جای اشمی شاهرودی باشد! اگر حمله به سفارت بد است جلسه و گفتگو و تمجید از کرد میهن را کجای دلمان بگذاریم؟!نکند تحریم سلاح هسته ای هم از همین قماش باشد
پاسخحذفدر مورد نوشته مهاجرانی ایشان نمیداند یا خودش را به ندانستن میزند که رهبر در انتخابات شورای دوم که آزادترین انتخابات جمهوری اسلامی در اعتراض به همین تایید صلاحیتهای فله ای! شرکت نکرد