پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴
خبرسازی برای سیّدحسن
- و...
خبرسازی برای سیّدحسن
پیشتر هم
شنیده و گفته بودیم که یکی از راههای جنگ روانی سربازان نهچندان گمنام نظام،
تولید خودجوش خبرهای متناقض و بمباران فضای رسانهای با هدف ناتوانکردن افراد از دریافت
خبر صحیح و منفعلکردن ذهنها از تحلیل است. به نمونههای زیر دربارهی آزمون و خبرگان و سیّدحسن توجّه
کنید:
- شنیدهها
حاکی است که وی شرکت در امتحان را در شأن خود ندانسته و از شرکت در آزمون انصراف
داده است.
- اخبار
موثّقی میگویند که وی با تماس با شورای نگهبان خواستار گرفتن امتحان خصوصی از خود
شده است.
- با توجّه
به آگاهی سیدحسن از بهرهبرداری برخی افراد به ویژه باقیماندگان باند سیدمهدی
هاشمی آگاهانه از ادامهی مسیر منصرف شده است.- و...
اینها
شایعه یا احتمال یا شنیده نیست بلکه تولید فلّهای اطّلاعات غلط برای منجمدکردن
فکرها و بیطرف نگاه داشتن آنها در روند حوادث است که شاید در گذشته تا حدودی
مؤثّر بود ولی با گسترش راههای اطّلاعرسانی نه تنها فایده ندارد بلکه به ضدّ خود
بدل میشود و ماهیّت سایتها و افراد جاعل را بیش از پیش روشن میکند.
همینجا عرض کنم که در میان
کسانی که گفته میشود اجازهی اجتهاد به سیّدحسن دادهاند، نام آقایان وحید
خراسانی و شبیری زنجانی از دیگران برجستهتر است. گرچه کسی که از یکی از این دو
نفر اجازه دارد نباید در امتحان اجتهاد شرکت کند ولی اعلام نکردن این اجازات نیز
درست نیست. زمانی خودداری روحانیان از مجتهد اعلامکردن خود نشانهی فروتنی بود
ولی وقتی کسی میخواهد به عرصهی عمومی به عنوان مجتهد وارد شود باید پیشاپیش جلو
هرگونه حرفوحدیث را بگیرد. گذاشتن اجازات اجتهاد در سایت سیّدحسن میتوانست جلو
این هیاهوی بیمعنا را بگیرد.
لغو «یا لثارات»
لغو «یا لثارات»
توهین «یا لثارات» به مولاوردی و دیگر زنان نه عجیب بود نه بیسابقه.
هرگونه اغماض به هربهانهای در برابر بیادبی و بینزاکتی درست نیست امّا لغو
مجوّز یک نشریّه نیز در حکم اعدام آن است. مولارودی متعلّق به جریانی فکری است که
مبلّغ آزادی بیان مخالف خویش است، خود وی نباید راضی به این باشد که این نشریّه
لغو مجوّز شود. این بیادبان نیاز به تأدیب دارند؛ یا با آگاهی و تقوای درونی یا
با فشار و مجازات خارجی. برای اینگونه موارد جلوگیری موقّت انتشار یک نشریّه (بسته
به مقدار جرم) کافی است. بهتر است که با اصلاح قانون و اعتدال مجریان قانون کاری
شود که لغو مجوّز و جلوگیری همیشگی از انتشار یک نشریّه در ایران برای همیشه
فراموش شود.
رهبر، سپاه، سفارت
رهبر، سپاه، سفارت
احمد شیرزاد پیشنهاد کرده است که برای ممانعت از تکرار حمله به
سفارتها، وظیفهی حفاظت از سفارتها به سپاه پاسداران واگذار شود. از دید من این
یعنی افتادن از چاله به چاه. با یک کار اشتباه نمیتوان جلو یک کار اشتباه دیگر را
گرفت. تواناییهای غیرمعمول سپاه نباید باعث شود که جایی که نباید، از آنها
استفاده کنیم. تحریم اقتصادی ایران وسیلهای شد که عدّهای به بهانهی دورزدن آنها
به نهادهای نظامی و انتظامی تکیه کنند که حالا با افشای انواع اختلاسها و پولهای
گمشده و از همه مهمتر فربهشدن اقتصادی سرداران نتیجهاش را شاهدیم. کارآمدی ملاکی
قطعی برای استفاده از یک روش نیست، باید دیگر جنبهها را نیز در نظر گرفت. مگر
کشور نیروی انتظامی ندارد که به سپاه متوسّل شویم؟ جای سپاه در شهرها نیست. سپاه
چرا در مرزها جلو ترانزیت مواد مخدّر را نگرفت یا نمیگیرد؟
سخنانی از رهبر نظام منتشر شده که نزدیکشدن آگاهانه به دیوار
سفارتها را خیانت میخواند. این البتّه متعلّق به سال ۶۷ است ولی آنچنان که افتد
و دانی دربارهی برخیها باید گفت: سال به سال دریغ از پارسال. تفاوت این بحث با موضوع هواپیماربایی این است که آنجا مخالفان نظام در پی آن کار بودند و اینجا مدافعان خودخواندهی نظام. حالا هم راه کوتاهمدّت
برای حلّ این مسأله آن است که با توجّه به اینکه حملهکنندگان خود را طرفداران
دوآتشهی ولایت میدانند، یکی از اعضای دولت با استفتایی از خامنهای جلو تکرار آن
را بگیرد؛ یعنی همان راهحلّ برای جلوگیری از بمبخواهی برادران (البتّه طائب در
سخنان اخیرش نشان داد که هنوز چشمش به دنبال «چیز» است). این روش را برای جلوگیری
از دیگر قوانینی که آگاهانه زیر پا گذاشته میشوند نیز میتوان به کار بست.
نشریه «یا لثارات» طی یک حرکت بیلاخ وار همین لغو مجوز را هم به چپ نداشته اش حساب نکرده و اقتدار دولت روحانی هم در قضیه سفارت گیری و هم در این مورد بیشتر باعث خنده است، لغو امتیاز درست نیست و مدیر مسئول و نویسندگان این روزنامه را باید به کوره آدم سوزی انداخت تا کشور اصلاح شود،به آزادی برای وحشی ها اعتقاد ندارم، مگر بن لادن لیاقت دادگاه و قبر داشت که شما حالا برای این نشریه تروریست آزادی بیان می خواهید؟
پاسخحذفکوتاهی جریان سفارت که بیشتر به پلیس مربوط بود. اینها هم با توقیف موقّت ادب شوند بهتر است تا بدون اصلاح رویّه حذف شوند؛ درست مانند بنلادن که -به فرض درستبودن سناریو کذایی- قهرمان بود و شهید شد امّا با حضور در دادگاه اسطورهاش نزد هوادارانش تا حدّ زیادی شکسته میشد.
پاسخحذف