شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴
چندنکته دربارهی سخنان اخیر رهبر نظام:
چندنکته دربارهی سخنان اخیر رهبر نظام:
«... حتّی آن
کسانى که نظام را قبول ندارند، براى حفظ کشور، براى اعتبار کشور بیایند در
انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسى بنده را قبول نداشته باشد، عیبى ندارد امّا
انتخابات مال رهبرى نیست، مال ایران اسلامى است، مال نظام جمهورى اسلامى است. همه باید
بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهورى اسلامى تقویت بشود،
پایدارى آن و ماندگارى آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقى بماند - که
خب بحمدالله امروز هست - این موجب میشود که ملّت ایران در چشم ملّتهاى دیگر آبرو
پیدا کند و اعتبارش بالا برود...»
یک. اوّلین
شرط از سخنان یک سخنران این است که دستِکم حرفش، خود را نقض نکند. او میگوید کسانی
که نظام را قبول ندارند بیایند و در انتخاباتی شرکت کنند که نظام را تقویت میکند!
خُب کمی دقّت لازم است که بیمعنابودن این حرف آشکار شود. چرا کسی که یک نظام را
قبول ندارد کاری کند که آن نظام تقویت شود؟ قاعدتاً باید به عکس باشد، یعنی کار او
باید در جهت تغییر نظام باشد نه تقویت
نظام. فرض کنیم در زمان رژیم شابق شاه چنین حرفی میزد و از مخالفان خود میخواست در انتخاباتی شرکت کنند که نظامش را تقویت میکند؛ ایا همین شما به او نمیخندیدید؟
دو. چه چیز
باعث تکرار دوبارهی این سخنان (پس از انتخابات۹۲) شد؟ از دید من قویترین عامل
تحریم انتخابات مجلس بود. وقتی آرای کشور به سیودو و آرای تهران به هجدهدرصد
رسید به گمانم خامنهای فهمید که انگار قضیّه جدّی است ولی به جای جستن چارهی کار
به صرافت گفتن این حرفهای بیمعنی افتاد که در ظاهر بوی تواضع میدهد ولی اگر
همراه با اقدام عملی نباشد، فریبی بیش نیست. در انتخابات ۹۲ هم کار ابتدا با تهدید
خاتمی و ردّصلاحیّت حیرتآور هاشمی ادامه یافت و حتّی پس از اقبال اصلاحطلبان و بخشی
از جنبش سبز به روحانی، برخی تلاشها برای ردّصلاحیّت او به کار افتاد؛ با این
استدلال که شاید برخی نامزدها پس از احراز صلاحیّت کاری کنند که صلاحیّتشان را از
بین ببرد! جنّتی پس از خرداد۷۶ گفته بود که ما فکر نمیکردیم خاتمی رأی بیاورد و
اگر میدانستیم رأی دارد، او را کنار میگذاشتیم، او دربارهی روحانی هم
غافلگیر شد. حالا هم از ترس از دست دادن قدرت عزا گرفتهاند، چه در مجلس و چه
خبرگان.
سه. خامنهای چندی پیش حرفهایی پیرامون حقّالنّاس
بودن انتخابات زد که پس از اقبال عمومی به آن دوباره جوری تفسیرش کرد که به ضدّ
خود بدل شد. حالا نیز دعوت از مخالفان نظام و رهبری آیا فقط مختص رأیدهندگان است
یا برای نامزدها هم هست؟ اگر چنین است چرا مدافعان و منصوبان او از تعداد زیاد
داوطلبان ابراز نگرانی میکنند؟ داوطلبان باید کم باشند ولی رأیدهندگان زیاد؟
داوطلبان باید از هفت غربال اعتقاد به نظام و رهبر و بیزاری از فتنه و چه و چه
بگذرند ولی رأی دهندگان بیایند حتّی اگر به هیچ چیز اعتقاد نداشته باشند؟ چرا خامنهای
اینقدر ظرفیّت فکری مخاطبانش را دست کم میگیرد؟
چهار. ملّت
ایران اعتبار و آبرو دارد ولی نه به علّت پیروی از فرمایشات رهبر، بلکه اوّلاً به
علّت اعتراضات مسالمتآمیز۸۸ و بعد چند مرحلهی دیگر از تحریم آگاهانه و موفّّق مجلس تا
حضور غافلگیرکننده در سال۹۲ و روی کارآوردن کسانی که پروژهی آشتی با جهان را
(کاملاً خلاف نظر رهبر و رئیس جمهور ِنظرنزدیک) کلید زد و به سرانجام رساند. این
همه پایداری در خور تعظیم است. حال هم امثال یزدی و جنّتی و اعوان و انصار انها از
همین بردباری کمسروصدا ولی فعّال میترسند.
پنج. رهبر
برای بار اوّل از رهبر پس از خود و احتمال روی کارآمدن شخصی متفاوت با خود گفت.
یاد مرگ خوب است، انسان را فروتن و واقعبین میکند. در واقع با تمام سختگیریها
برای خبرگان، بسیاری از خبرگان فعلی، این دوره را به پایان نخواهند برد و انتخابات
میاندورهای زیادی در چندسال آینده خواهیم داشت که به تدریج نسل خبرگان کنونی عوض
خواهد شد. تاریخ دربارهی حکومت طولانی خامنهای تا اینجا قضاوت خوبی نخواهد داشت؛
اوّلیت شرط تغییر آن، تغییر دیدگاه دشمنمحور و توطئهبین است. آن افرادی که وی
«اقلیّت» میخواند، اقلیّت نیستند، اکثریّتند. فقط بخشی از سبزها و اصلاحطلبان به
روحانی رأی دادند، آیا رأی همهی آنها سیزده میلیون است؟ تا کی وی میخواهد در
توهّم وابستهبودن آن حرکت اصیل باقی بماند؟ چه کسی بصیرت دارد؟ او یا کسی که
دربارهی تراژدی «بیل و پیل» برایش نامه نوشت؟ این سؤالات پایان ندارد. برخلاف
حیات او و سالخوردگان فرتوت خبرگان و نظامی که اگر میخواهد بماند و جوان بماند،
باید ابتدا خودش را «سبز» نگه دارد.
یعنی بیایید رای بدید، ولی انتظار نداشته باشید که چیزی درست بشه، تا من هستم هیچی درست نمیشه!
پاسخحذفاین همه پایداری در حقارت قابل تقدیر است.
پرسشی طرح کردید و پاسخی بخوانید.
دلایل زیادی را می توان برشمرد که«چرا خامنهای اینقدر ظرفیّت فکری مخاطبانش را دست کم میگیرد؟»
چند مورد در ذهن من جولان می دهد که بازگو می کنم.
خامنهای مخاطبانش را دست کم میگیرد،چون مخاطبانش در انتخاباتی شرکت می کنند که انتخابات نیست،
چون مخاطبانش منفعت و مصلحت را می بینند و واقعیت و حقیقت را یا نمی بینند،یا کتمان می کنند،
چون مخاطبانش هم خر و می خواهند و هم خرما را،
چون مخاطبانش فکر می کنند که خشونت و قتل و غارت متولد سال ٨٨ است و بد از بدتر بهتر است،
چون مخاطبانش کودتای سال ٦٠،کشتار ٦٧، ١٨تیر و قتل های زنجیره ای سال ٧٨،کهریزک ٨٨ و حرفای دیکتاتور پسند رئیس دولت امنیتی را در ٩ دی ٨٨ و ٩٤ فراموش کردند،
چون مخاطبانش فکر می کنند که پروژهی آشتی با جهان(کاملاً خلاف نظر رهبر و رئیس جمهور ِنظرنزدیک)کلید خورده است،
چون مخاطبانش دریوزگی و استمداد «حتّی آن کسانى که نظام را قبول ندارند» و پروژه نرمش قهرمانانه دیکتاتور را به حساب غافلگیری و سرعقل آمدنش واریز کردند.
چون نویسنده تراژدی «بیل و پیل»یادش رفته است که خودش ٨١ سال دارد و دیکتاتور ٧٦ سال بیشتر ندارد.
چون دیکتاتور خوب می داند که مخاطبان هنوز نمی دانند که با کی طرفند«کسی که یه شبه آیت و رهبر فرمایشی شده است» و تا زمانی که مخاطبان و مخالفانش با یه مویز تب می کنند و با یه غوره لرز،نظامش ماندگار و در بر روی همان پاشنه ای خواهد چرخید که تا کنون چرخیده است و امت دیروز و ملت امروز،خواسته و ناخواسته،به جای اینکه به ریش بی ریشه او «دیکتاتور و اعوان و انصار دلسوز و دلواپسش» بخندند،باید به ریش بزی خودشان بخندد.بنابراین مخاطبان و مخالفان دیکتاتور یا باید در اصل حفظ نظام که ضامن منفعت و مصلحتشان است،تجدید نظر کنند و بر ریزش و رویش و فن آوری دروغین این نظام مُهر باطل شد بزنند،یا حسب سالیان گذشته «تا اطلاع ثانوی»انتخاب بین بد و بدتر بکنند و سینه برای یاحسین بزنند و رای به حسن بدهند و قیمه گند و گه نظام را بخورند و دَم نزنند.
دیکتاتور مخاطبانش را دست کم میگیرد،چون ازکوزه همان تراود که در اوست.