شنبه ۲ امرداد ۱۳۹۵
لحظهی آشکارشدن
حقیقت بیشتر اوقات تلخ است. به تجربهی زیستهی خود مراجعه کنیم؛ وقتی از دوستی
انتظار شنیدن حرفی را نداریم. مثلاً کسی که عمری نزدیک به خود میپنداشتیم به
دیگری بگوید که فلانی آدم سطحی و مفرّحی است ولی بعضی اوقات زورکی تحمّلش میکنم.
یا یکی از دو زوج به دیگری بگوید «تو از اوّلش هم...» اینطور وقتها یک اعتماد
چندساله در لحظهای نابود میشود. فلان استاد فلسفه حتّی اگر آش دهنسوزی نبود
ولی در حدّ معقولی میشد او را فردی دانشگاهی به شمار آورد، بعد ناگهان معلوم میشود
که تقلّبی در حدّ کودکی دبستانی انجام داده است. یک آدم مذهبی که عمری از راه
متدیّننمایی نان خورده ناگهان درگیر ماجرایی می شود که حتّی بدبینان به او هم به
شگفتی میآیند. حال ِمن در لحظهی شنیدن فراز خطبهی ۲۹خرداد ۸۸ همین بود. مدّتها
بود به گویندهاش اعتماد نداشتم ولی اینکه نظر آدم کوچکی چون آن رفته را به خود
نزدیکتر بداند انصافاً مایهی شاخ درآوردن بود.
تصویر بالا اوج
فیلم «بازی گریهدار» است فردی عاشق زنی میشود و با اصرار به خلوت او راه مییابد
ولی اینجاست که متوجّه میشود او زن نیست بلکه دوجنسی است. عکسالعمل: حیرت، اشمئزاز، دویدن
به طرف دستشویی و بالاآوردن. تهوّعی سارتری در سینما. در عالم واقع کمتر پیش میآید
کسی در این گونه مواقع با خونسردی بگوید :«هیچکس کامل نیست». دستکم در آن لحظهی
خاص امکانش خیلی کم است.
پیشین: لحظههای سینمایی -۲
کارگردان از یه مدل مرد برای نقش استفاده کرد اگر طرف واقعا دوجنسه بود تأثیر بیشتری میگذاشت
پاسخحذفنکته سنجی فوق العاده ای بود: پیوند این نما از فیلم با آن لحظه های دردناک مواجهه های فراوان با حقیقت های تلخ تاریخ
پاسخحذف