دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹
آدمربایی از یک کشور خارجی، گروگانگیری برای مبادله، اعتراف اجباری، سپاه قدس، سلیمانی، جاسوسهای یکجانبه و دوجانبه به اضافهی دیگر حواشی سیاست غیررسمی نظام مقدّس، مصالح کافی برای ساخت یک فیلم است. گرچه فیلمها و سریالهای هالیوودی تصویری فراتخیّلی از ایران نشان میدهند ولی وجود نکات فوق بهعلاوهی ایرانیبودن سازندهی فیلم «کافر» مشوّق دیدن آن شد که البتّه ره به جایی نبرد. برای -بررسی که چه عرض کنم- مرور این فیلم، خلاصهی داستان آن کفایت میکند.
یک نیروی نفوذی ایران در امریکا لو میرود، در حالیکه پنهانکاری اصل ابتدایی اینگونه فعّالیّتهاست، یک اتاق مملو از پرچم ایران و حزبالله و عکس سلیمانی و تصاویر مسلّح خودش را در خانه دارد. با اینکه پلیس امریکا تمام اینها را دیده ولی دستگیرش نمیکند و خیلی راحت از دستشان درمیرود. او هم امروزی است چون دخترش بیحجاب است و با آهنگ اندی میرقصد و هم فناتیک است چون از رابطهی او با یک امریکایی خوشش نمیآید و برای همین او را میکشد و آن را خودکشی جلوه میدهد (علامت تعجّب به مقدار کافی). قهرمان داستان مسیحی مؤمنی است که برای کنفرانس ارتباط بین ادیان مسیحیت و اسلام به قاهره می رود ولی بر تفاوتهای دو دین انگشت میگذارد و دردسر درست میکند یعنی درست خلاف هدف رفتنش به مصر. نیروهای ایرانی او را از مصر میربایند و به راحتی به لبنان و از آنجا به ایران میبرند.
همسرش که برعکس شوهر دور از سیاستش واقعاً در وزارت خارجه کار میکند، بیآنکه کسی مانعش شود آزادانه به ایران میرود و در فرودگاه با سیل خبرنگارها روبهرو میشود. در حالیکه زن هدف مهمتری از شوهر برای گروگانگیری است، او آزاد ولی شوهرش گرفتار است! هر گونه توضیح اضافه برای توصیف مهملبودن این فیلم بیهوده است ولی فقط یک نکتهی بانمک را در پایان بگویم: فکر میکنید قهرمان فیلم را با چه وسیلهای از زندان فراری میدهند؟ با هلیکوپتر؛ آن هم در وسط تهران!
نیازی به گفتن نیست که سیا و موساد در یکی دوسال اخیر عملیّاتی در ایران انجام دادهاند که نشان میدهد خیلی دقیق اوضاع ایران را میشناسند، از خود ایرانیها هم بهتر. حالا اینکه چرا وقتی کار به عرصهی نمایش می رسد، حاصلش میشود، آرگو و هوملند و کافر، لابد حکمتی دارد. پس لازم نیست که به امریکاییها یادآوری کنیم که نظام ایران جاسوسش را نمیکشد بلکه معاوضه میکند یا اینکه مقر فرمانده سپاه در یک ساختمان دبیرستانمانند دوطبقه نیست که وقتی منشی خانم -احتمالاً برای دستشویی رفتن- به طبقهی دیگر رفته بتوان او را کشت و قسر در رفت. یا اینکه آنان میدانند که مدّتهاست حتّی پرواز پهپاد در آسمان تهران ممنوع است چه رسد به هلیکوپتر و تهران در مرکز ایران است و هزار کیلومتر با مرز فاصله دارد و نمیتوان کسی را با هلیکوپتر از آن فراری داد. یا اینکه جای زندانیان سیاسی و امنیّتی در زندان عادی نیست که اگر بود با یک بمب دستی و چند فشفشه نمیشود آنان را فراری داد. جالب اینکه در ابتدای فیلم مینویسد «با الهام از یک رخداد واقعی»!
سریالها بلکه مستندهایی که در یکسال اخیر از تلویزیون اسرائیل دربارهی عملیّات موساد در ایران پخش شد به وضوح آدرس غلطدادن بود. هیچ عاقلی روشهای خودش را در سرزمین دشمن برملا نمیکند. تا اینجا درست ولی سطح متوسّطی از استانداردهای نمایشی قاعدتاً باید در اینگونه آثار باشد که نیست. اگر فیلمسازان ایدئولوژیک ایرانی که اثار مشابهی میسازند حدّشان این باشد، وضع برای هالیوود باید فرق کند. در بهترین حالت این فیلم یک نقیضه یا پارودی دربارهی فیلمی پیرامون ایران است. در جایی از فیلم نیروی امنیّتی به زن امریکایی میگوید که با اینکه دهها سال در خاورمیانه بودهاید چرا هنوز اسم ایران و عراق را مثل هم تفلّظ میکنید و به ایران میگویید «آیرَن»؟ همین سؤال را باید از سازندگان فیلم هم پرسید.
مرتبط: آدمکش امریکایی ، حملهی هالیوودی به ایران
ترامپ هم می گفت ایرن. شما که باید بهتر دلیل گفتن ایرن را بدونید.
پاسخحذف