غیاب -۳ چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳
اگر
بیطرفانه نگاه کنیم حاکمیّت چارهای جز حصر سران سبز نداشت. روند وقایع به سمتی بود
که مشروعیّت حکومت مطلقه هر روز بیش از پیش زیر سؤال میرفت و دو دلیل بیش از هر
چیز حصر را ناگزیر کرد: اوّل روز ۲۵ بهمن و خروش خیابان پس از آن همه تهدید و ارعاب و
دیگر لحن بیانیّههای موسوی و کرّوبی. آن دو عملاً داشتند از کلّیگویی به طرف شخص
رهبر نظام میرفتند و یکی از «فرعونیّت» و دیگری از «انا ربّکم الاعلی» نوشت که به
وضوع اشاره به او داشتند. محاکمه به معنای علنیکردن بیشتر سخنان آنان بود و امکان
صدمهزدن به آنان هم نبود چون آتش خشم طرفدارانشان را شعلهور میکرد پس به راهکار
قدیم «حصر» پناه بردند که در رژیم گذشته هم به کار میرفت با این تفاوت که مصدّق
محاکمه شد ولی حالا از محاکمه خبری نیست.
کسانی هم که
امروز از رفع حصر میگویند حتماً میدانند که این راهحل خیلی هم ساده نیست چون نظامی
که یک عنوان روزنامه یا عکس و تصویر را تحمّل نمیکند، چطور سه تن از بیپرواترین
منتقدان خود را -که با گذشت زمان در حصر حتماً تندتر هم شدهاند چون دیگر چیزی
برای ازدستدادن ندارند- دوباره به عرصه برگرداند؟ خاتمی در کنار جنبش سبز بود
ولی هیچوقت سبز نبود و جز یکی دو بار نام جنبش سبز را در سخنان خود نیاورد.
حاکمیّت اگر اندکی عقل داشت از خاتمی به عنوان جانشینی برای جنبش سبز استفاده میکرد
و از نقشآفرینی او در صحنهی سیاست استقبال میکرد نه اینکه او را سراپا ممنوع
کند. این کار به معنای اخراج خاتمی از طیف منتقدان به جمع معترضان است. ردّ
صلاحیّت هاشمی تلاشی برای این بود که وی -به اصطلاح- قهر سیاسی کند و با او همین
کار را بکنند که هاشمی با خویشتنداری فعلاً جلو آنان را گرفته است. بررسی دو مورد
اخیر نشان میدهد که حکومت فعلاً در توهّم سلطهی مطلق و بینیازی از همکاری
با منتقدان خود به سر میبرد امّا همین باور نادرست آن را به زمین خواهد زد.
با توجّه به
شرایط، ادامهی وضع موجود یا تغییر آن بازی باخت- باخت برای نظام است؛ آزادی یک
هزینه دارد و حصر هم هزینهی دیگر. تنها راه این است که نظام به باور اشتباه خود
پی ببرد و خود را بینیاز از منتقدان درون نظام و پایبند به جمهوی اسلامی نداند و
تلاش کند با آنان به مفاهمه برسد. کاری که
البتّه هر روز سختتر از دیروز میشود امّا تنها راه است ولی «پروژهی خاتمیممنوع»
نشان میدهد که توّهم استغنا، بیماری پیشرفتهای است و درمان آن بسیار دشوار.
شرایط منطقه و نفوذ ایران در کشورهای پیرامون عملاً به ضرر مردمسالاری در ایران
تمام شده است چون بالارفتن توان چانهزنی در خارج از مرزها و نزدیکی احتمالی توافق
هستهای باعث شده نظام خود را در اوج قدرت بینگارد و منتقدان را مزاحمانی ببیند که
هرطور بخواهد میتواند آنان را ساکت کند.
این روزها
هرچه بیشتر ویژگیهای دولت نورچشمی رهبر نظام آشکار میشود دولتی که حتّی پس از
خانهنشینی یازدهروزه مورد عنایت وی بود. خودداری از اعتراف به اشتباه، پاشنه آشیل
دیگر حکومت مطلقه است. خطبهی ۲۹خرداد نمیگذارد با طیف احمدینژاد آنچنان که
باید برخورد شود. تاجزاده گفته حضور احمدینژاد فضای سیاست را باز میکند. او درست میگوید
ولی به شکل معکوس؛ یعنی احمدینژاد یک سلیقهی سیاسی خاص نیست بلکه نماد بیصفتی و
قدرتپرستی و جای او کنج زندان است ولی حضور او ضعف «بصیرت» رهبر را برای
بسیاری واضحتر خواهد کرد. چه کسی میداند شاید نفرت از اصلاحطلبان که باعث شد
عدّهای «احمدینژادی» شوند هنوز هم جواب دهد و مگر سعید جلیلی چیزی بیش از این
بود؟ بنابراین هر روز بیش از دیروز تعداد منتقدان سیاستهای حال و گذشتهی رهبر و طرفدارانش
از میان اصولگرایان، مراجع و دیگر طرفداران اصل نظام بیشتر میشود و طرفداران رهبر
نظام میدانند که فوت خامنهای شاید همهچیز را برای آنان تمام کند. اگر خوشبینانه
بنگریم شاید زمان حصر باعث شود تغییری که ممکن بود عجولانه و در مدّت کمی اتّفاق
بیفتد، به آرامی، تأنّی و با فکر بیشتری رخ دهد.
123
پاسخحذف«به عقیده قاصر من آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و مردانگی و مردی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در مقابل ارباب قدرت و جرئت و صراحت که این همه را می توان در یک کلمه خودمانی «صفت» و لفظ فرنگی «کاراکتر» خلاصه کرد وجود پیدا نمی کند و آن همان است که شانفور با استناد به اسپارتیها گفته که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی و باز به قول خودمان «بی صفت» نباشد. بدبختانه در مملکت ما حتی سران قوم از این خصلت لازمۀ آزادی که به حقیقت حیثیت انسانی است کم بهره بوده اند.»
https://bahmanzad.wordpress.com/2013/05/14/%d8%b5%d9%81%d8%aa-%d9%88-%d8%a8%db%8c-%d8%b5%d9%81%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%aa%d9%82%db%8c-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87/
سریال حصر و ممنوع نمودن تصویر و بیان نخ نما شده...ولی هنوز قابل اکرانست!
پاسخحذفبیطرفانه نگاه کردن یعنی اینکه بانیان و حامیان حصر شریعتمداری و منتظری را فاکتور بگیریم و از محاکمه و حصر مصدق استفاده ابزاری کنیم.
حکایت خط امامیها دیروز و امروزه - شده حکایت ای کشته کرا کشتی تا کشته شوی...
پس به حرمت قلم و کلمه وقایع را تحریف نکنید که بد میکنید!