جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۸
در ادامهی اشتیاق تازهی صداوسیما به نقد دورهی گذشتهی قوّهی قضا، حمید رسایی خاطرهای نقل میکند. او در هفتهنامهی ۹ دی یادداشتی مینویسد با عنوان «چرا باید به ریاست [مجلس] حداد عادل فکر کرد» که در آن میگوید حداد چه ویژگیهایی دارد و کدام را ندارد. جعفری دولتآبادی به عنوان مدّعی العموم از او شکایت میکند. وقت مراجعه دولتآبادی به او میگوید که منظورت این بوده که آن ویژگیهای احتمالاً منفی که حدّاد ندارد، لاریجانی دارد!
یکی از معدود برخوردهای بازگوشدهی این قوّه با منتقدان خودی، جواب خیلی از مسائل است. میگویند چرا در زمان قدرت به آنها انتقاد نکردند؛ وقتی شبههی انتقاد از علی لاریجانی باعث میشود که منتقد در دستگاه برادرش احضار شود، انتقاد صریح از خود قوّهی قضا چه سرنوشتی میداشت؟ رسایی در حال دفاع از یکی از خویشان خامنهای بود. ضمن اینکه همین حالا هم نمیتوان دو برادری که یکی رئیس مجلس است و دیگری رئیس مجمع تشخیص مصلحت دور از قدرت دانست. ولی واقعاً ماجرا چیست؟
اوّل اینکه قطعاً چیزکی در میان بوده که به آن رسیدگی شود ولی این چیزک را بسیاری دارند ولی به آنها پرداخته نمیشود. یکنفر در یک ساختار قضایی سرخود نمیتواند این همه فساد کند و بالادستان خبر نشود، اگر نگوییم همدست نباشند. حالا نیز همهی آنها (رئیسی، اژهای، خلفی و ...) بر مناصب خود تکیه زدهاند. صادق لاریجانی میگوید مراحل مقدماتی پروندهی فساد در زمان خود او آغاز شد و دیگر مشکلات صادق لاریجانی به هنگام پایان ریاستش بر قوهی قضا هم وجود داشت پس چرا رهبرنظام او را به ریاست مجمع تشخیص برگزید؟
دورکردن علی لاریجانی از ریاستجمهوری قانعکننده نیست چون عمدهی این مفاسد در قوّهی قضا بود که به او مربوط نیست و اینها -مثلاً- دلایل ردصلاحیّت نمیشود. او در انتخابات مجلس هم از فهرست اصلی اصولگرایان بیرون بود. نزاع بر سر رهبر بعدی نیز تا اینجا با جایگزینی رئیسی به جای صادق لاریجانی در خبرگان به نفع رئیسی است و بیشتر هم خواهد شد. اینها شاید فقط بخشی کوچکی از برخورد با خانوادهای است که حتّی فیلم یکشنبهی سیاه مجلس نتوانست به برخورد آشکار با برادر کوچکترشان بینجامد و پروندهی زمینهای ورامین صادق و جواد لاریجانی گرچه به روزنامهها هم کشیده شد ولی به سرانجام نرسید.
اشتباه اینجاست که این برخورد را برخورد دو نفر یا به قول جنّتی اختلاف و بحث طلبگی بدانیم. کسانی که به بارگاه قدرت راه مییابند، ضمن بهرهمندی از مزایای مادّی آن دارای رانت اطلاعاتی هم میشوند که گرچه ممکن است در ظاهر برای مصالح نظام آن را بازگو نکنند ولی در صورت نیاز برای مصالح خود یا برای صیانت از خود از آن به عنوان حربه بهره ببرند. خامنهای سالهاست که این جنگ قدرت را مشاهده و آن را کارگردانی کرده است ولی با ظهور فضای مجازی این اختلافات درونگروهی به رسانهها کشیده میشود و اعتماد عمومی دلبستگان نظام به نظام را از بین میبرد و این یعنی پارادوکس. از طرفی این بازیها حافظ نظام است و از طرف دیگر نابودکنندهی آن. نکته اینجاست که با گسترش راههای اطلاعرسانی دیگر نمیتوان بازی قدیم را ادامه داد و نکتهی مهمتر اینکه برعکس «خمینیزدایی» و «هاشمیزدایی» چهبسا اینبار لاریجانیها در برابر زدودن خود مقاومت بیشتری کنند که دردسرساز شود. در اینباره باز هم مینویسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.