پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۸
پس از سخنان اخیر شیخ محمّد یزدی،
عمدهی واکنشها به حرفهای تند او خطاب به صادق لاریجانی بود و کمتر به انتقاد او
از مرجعیّت علوی بروجردی پرداختند. آنهایی هم که به این موضوع اشاره کردند، مسئله
را فردی دیدند در حالیکه هم موضوع نخست برخورد دو گروه از اصحاب قدرت بود، هم
موضوع دوّم رقابت دو تشکّل روحانی. برای بازکردن مسئله نیاز به مقدّماتی است.
برخی متفکّران معاصر مانند مرتضی
مطهّری در بیان وجه تمایز و برتری حوزهی تشیّع از اهل سنّت و به ویژه «الازهر»
مصر دو نکته را مهمتر میدانند: یکی اینکه منبع مالی حوزه از مردم است، نه حکومت
و دوّم اینکه رئیس جامعة الازهر را نفر اوّل حکومت مصر انتخاب میکند در حالیکه
مراجع و زعیم یک حوزهی شیعی از پایین به بالا و به صورت مردمی برگزیده میشود.
پس از انقلاب به تدریج هر دو وجه از
بین رفت. نظم جدید حاکم بر حوزه با برگزاری منظّم امتحانها، ارزشیابی سطح تحصیلی و
بعدها معادلیابی رتبهی حوزوی با مدارک دانشگاهی، صدور کارت شهریّه، ارائهی بیمه،
مسکن و تسهیلات معیشتی و مسئلهی معافیّت از سربازی به دست نهادهای حاکمیّت افتاد
و مدیرانی که از بالا انتخاب میشدند. نهاد مرجعیّت نیز تابع خواست حاکمیّت شد، چه
در زمان رهبر اوّل با فروکشیدن مراجع منتقد و چه در زمان رهبر دوّم با برکشیدن
مراجع مورد تأیید و در صدر آنها مرجعسازی از شخص سیّدعلی خامنهای.
وابستگی مالی به حوزه به جز آنچه
گفتم با دادن بیشترین میزان شهریّه از طرف رهبر وقت همراه بود به گونهای که طبق
شنیدهها دفاتر آیتالله سیستانی از پرداخت مبلغی بیشتر از رهبرنظام به طلّاب منع
شدهاند. امّا پس از ریاست جمهوری احمدینژاد کمک مادّی دولت به حوزه رنگ و بوی
دیگری گرفت و او برای همراه کردن بدنهی حوزه با خود به بذل و بخشش بیسابقه به
حوزهها پرداخت و بودجهی سالانه برای آنها در نظر گرفت که متأسّفانه بعدها و در
زمان حسن روحانی نیز ادامه یافت.
تمام اقدامهای فوق با رضایت سیّدعلی
خامنهای بود. یکی از فضلای حوزه برای من نقل کرد که چندسال پیش در نشست غیرعمومی رهبرنظام
با برخی فضلای حوزه، چند نفر از کمکهای مادّی دولت به حوزه انتقاد کردند و او در
جواب گفت: «مگر آقای احمدینژاد از کجا میآورد که به شما میدهد؟ ما به او میدهیم.
فرض کنید داریم جیب به جیب میکنیم» توضیح بیشتر آنکه ولیّ فقیه اختیار انفال یا
منابع طبیعی را در مملکت اسلامی دارد یعنی پول نفت تحت تصرّف اوست. وقتی ولی فقیه
(که خودش را رئیس حوزهها میداند) پول را به رئیسجمهور میدهد و او به حوزه میدهد
مانند این است که حوزه دارد از رئیسش پول می گیرد ولی با یک واسطه. همین حکایت به
تنهایی تلقّی رهبر فعلی را از وابستگی یا استقلال حوزه به نظام اسلامی و رهبرش
نشان میدهد.
تا ابتدای دههی هشتاد قویترین
تشکّل حوزهی قم «جامعهی مدرّسین حوزهی علمیّه» بود که دو دهه پیش از انقلاب با
محوریّت آیتالله منتظری و برای مبارزه با رژیم پهلوی تشکیل شد که بعدها و به
تدریج به نهادی نزدیک به محافظهکاران یا اصولگرایان تبدیل شد. در کنار آن برخی
حذفشدگان یا کنارهگرفتگان جناح موسوم به چپ یا خط امام نیز پس از دوّم خرداد
«مجمع محقّقین و مدرّسین حوزه علمیّه قم» را پایه گذاری کردند که از لحاظ نفوذ و
قدرت با «جامعه روحانیّت» در خور قیاس نبود. نکته اینجاست که هر دو تشکّل به شدّت
سیاسی بودند با دو گرایش متفاوت.
در اوایل دههی هشتاد مجموع مسائل
فوق بدنهی حوزهی علمیّه را به فکر انداخت که برای صیانت از هویّت تاریخی حوزه
کاری بکند. گروهی از علمای معتقد به استقلال حوزه گرد هم آمدند و جمعی را پایهگذاری
کردند که به نام «نشست دورهای اساتید» یا به اختصار «نشست
اساتید»
معروف شد. هیئت مشورتی «نشست اساتید» شامل استادانی است که سابقهی ۲۵ سال تدریس
دارند که حداقل ۱۵ سال آن تدریس سطوح عالی است. استادان عضو نشست اساتید حدود هزار
نفر را تشکیل میدهند که تقریباً شامل هشتاد درصد مدرّسان حوزهی قم است در حالیکه
جامعه مدرّسین به زحمت پنجدرصد مدرّسان را شامل میشود. با اینکه انتخاب ریاست
حوزه و شورای مدیریّتی همچنان با جامعه مدرّسین است ولی فراگیری نشست اساتید،
خودجوش و انتخابیبودن آن و عنایت مراجعی مانند آیات سیستانی، وحید خراسانی، شبیری
زنجانی، صافی گلپایگانی، مظاهری، جوادی آملی، مکارم شیرازی و سبحانی به آنها باعث
شده که به مرور به عنوان مهمترین تشکّل صنفی حوزه مطرح شوند و حساسیّتهایی را در
تشکّلهای رقیب برانگیزند.
با نظرداشت ظهور این تشکّل قدرتمند
و نوظهور که معتقد به استقلال حوزه از حکومت و دوری از سیاستبازی است، بسیاری از
سخنان افراد حاضر در سپر سیاسی ایران معنایی تازه مییابد. برای مثال رهبرنظام در
سالیان اخیر چندبار دربارهی حوزهی سکولار اعلام خطر کرده است:
«حوزههای علمیّه باید خود را
سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، در خدمت تقویت نظام کار کنند و این درست
عکس آن چیزی است که سرویسهای امنیّتی انگلیس و امریکا و اسرائیل و دیگران دنبال میکنند...
بنابراین حوزههای علمیّه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار
نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.» (مهرماه ۹۱، دیدار با
علمای خراسان شمالی)
حسن رحیمپور ازغدی در تجمّع جنجالی فیضیّه
دقیقاً همین تلقّی از حوزه را هدف گرفت و گفت:
«...درس خارجهایی که به جای
تئوریزهکردن حکومت و تمدّن دینی، عملاً فقه سکولار میسازند. فقه فردی عبادی،
طهارت و نجاست امّا دربارهی اقتصاد سیاست و روابط بینالملل حرفی ندارند.
سکولاریسم یعنی همین است. همه میگویند سکولاریسم در دانشگاه است بگذارید بگویم
ریشه سکولاریسم در حوزه است. سکولاریسم یعنی تفکیک دین از حکومت و تمدّن.»
محمّدجواد علوی بروجردی، نوهی
دختری آیتالله سیّدحسین بروجردی و عضو شاخص «نشست اساتید» پاسخ رحیمپور را به
طور مفصّل در درس خارج خود داد که من بخشی از آن را نقل میکنم ولی بهتر است و پس
از حوادث اخیر دوباره به شکل کامل بازخوانی شود:
«بعضی آقایان اشکال کردهاند که
حوزه سکولار است. عناوینی از این دست معنای جزمی ندارد که بیایید حوزه و روحانیّت
و دین و همهچیز را با آن بسنجید... آنکه به نظر این آقایان سکولار است حوزههای
دیگران است که اطاعت از هرکسی را واجب میدانند (اهل سنّت و اطاعت از اولیألامر)
آنهایی که برای حکومت ظالمین ایدئولوژی درست میکنند سکولار هستند نه حوزههای
شیعه که مراجعش در هر جریانی که پیش آمده وارد شدهاند... بعضی فکر میکنند که اگر
در درس خارج کتاب قضا بگویند خیلی خوب و انقلابی است و اگر کتاب حج یا صلاة بگویند
ضدانقلاب است...»
تعداد افرادی که با کلیدواژههای
حوزهی سکولار یا پروژهی نفوذ در حوزه سخن راندهاند بسیار است که ارزش بازگویی
ندارد فقط همین قدر بدانیم که مخاطب اصلی این افراد چه گرایش فکری است.
از پیشلرزههای سخنان اخیر یزدی
نامهی تند او به آیتالله شبیری زنجانی بود که بسیاری آن را با حمایت ایشان از
این تشکّل بیارتباط ندیدند. «نشست اساتید» همان زمان بیانیّهای در دفاع از شبیری زنجانی
صادر کرد و خواستار معذرتخواهی یزدی شد.
سیّدجعفر کریمی از اعضای جامعه مدرّسین در نقد
سخنان یزدی گفت: «بسیاری از لحاظ سطح علمی پایینتر از
آقای علوی بروجردی هستند، چرا تابلو آنها را پایین نیاورده است؟» جواب مشخّص است
چون نقد یزدی به یک فرد نبود، نقد او به چهرهی شاخص یک گرایش مقتدر حوزه با سابقهی
۲۸سال تدریس خارج اصول و ۲۳سال تدریس خارج فقه است که از قضا پارسال رسالهاش را
هم چاپ کرده و مرجعیّت او به معنای قویتر شدن تشکّلی غیرسیاسی و منتقد دخالت
حکومت در حوزه است. حملهی یزدی به یک گرایش فکری است نه یک فرد.
ظهور این تشکّل حوزوی به گمان من در
آیندهی ایران تأثیر بسیاری دارد که به طرزی عجیب تا کنون مسکوت مانده است. با
توجّه به اینکه رسانههای ایران در اختیار دو گروه سیاسی معروف است، طبیعی است که
هیچکدام با تشکّلی که منتقد دخالت سیاست در حوزه باشد و با اسلام سیاسی میانهای
نداشته باشد، بر سر مهر نباشند. ضمن اینکه برخی انقلابیان شاید بپندارند که مطرحکردن
این گرایش، آنها را بزرگ میکند. شاید گروهی که سالمتر فکر میکنند و عاقبتاندیشترند
برای دورکردن آنها از تیررس نهادهای مداخلهگر درون نظام ترجیح دهند به آنها
نپردازند ولی به قول معروف شترسواری دولّا دولّا نمیشود و آنها دیر یا زود شناخته
میشوند. از قضا حملهی محمّد یزدی تأثیر عکس داشت، یعنی سرکنگبین صفرا فزود. تا
دیروز نام علوی بروجردی در حوزهی عمومی و رسانهها مطرح نبود و حالا همه کنجکاوند
بدانند خروش و خشم یزدی برای چیست و هدف حملهی او کیست. تبلیغ از این بهتر ممکن
نبود.
به شخص آیتالله
علوی بروجردی و نظرات ایشان در یادداشت جداگانهای میپردازم و فعلاً به همین مقدار بسنده میکنم و
میافزایم که نقش «نشست اساتید» در حوزه و سپهر فرهنگی و دینی ایران به
مرور بیشتر خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.