دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
نیویورکتایمز خبر داده که ایران پس از وقایع اخیر به دنبال دستیابی سریع به بمب هستهای است. ظاهراً ضعف حکومت ولایی کارگزاران نظام را بر آن داشته که با توجّه به داشتن اورانیوم مورد نیاز لااقل یک آزمایش هستهای انجام دهند یا کلاهک ابتدایی و کوچکی تولید کنند که دستکم به درد تهدید کردن بخورد و اسرائیل و امریکا را دربارهی هر گونه حمله به ایران دچار تردید کند.
شورای ملّی مقاومت هم روز ۱۲ بهمن اعلام کرد که نظام در سمنان و شاهرود مشغول آمادهکردن مقدمات ساخت موشک با قابلیّت حمل سلاح اتمی است. ۲۲ سال پیش که همین گروه چنین ادعایی کرد، بیشتر کارشناسان وقت آن را جدّی نگرفتند ولی بعدها معلوم شد که این افراد در واقع بلندگوی منابع موسادند و اسرائیل از طریق آنان اطلاعات خود را رو میکند. طبق ارزیابی سیا تا دوسال پس از کنفرانس دو دههی گذشته، نظام عملاً مشغول دنبالکردن برنامهی ساخت سلاح اتمی بود که گویا به حالت تعلیق درآمد و نارضایتی امثال فخریزاده را در پی داشت. با این مقدمات و همزمانی اعلام این اخبار از منابع امریکایی و اسرائیلی باید به این نتیجه رسید که شکستهای پیاپی اخیر نظام را بر آن داشته دوباره به آن قمار خطرناک برگردد.
سیزدهسال پیش که با داشتن حداقل اطلاعات لازم، اولین ایمای اتمی را نوشتم اکثر خوانندگان و کسانی که از آنان برای نوشتن دعوت کردم معتقد بودند که مساله را بیش از حد بزرگ کردهام ولی گذشت زمان نشان داد که نظام بیپرواتر از آن چیزی است که حتّی اکثر منتقدان آن گمان میکنند. حالا هم نباید مطمئن بود که فخریزاده و همتایان او واقعاً طی این بیستسال بیکار بوده و از فتوای کذایی رهبرنظام پیروی کرده باشند یا پس از شکست علی شمخانی در خرید یک کلاهک کوچک از پاکستان مشابه آن را از کره شمالی نخریده باشند.
دنبالکردن چنین طرحی از نظام جنون محض است چون قبح حملهی نظامی به ایران فروریخته و ناتوانی دفاع نظامیان از تاسیسات کاملاً آشکار شده است. وقتی نظام در برابر کشور کوچکی در دوهزار کیلومتری خود این قدر آسیبپذیر باشد در برابر پایگاههای متعدّد قدرتی به مراتب بزرگتر در همسایگی خود چگونه خواهد بود؟ ترامپ دفعهی پیش نیز باب مذاکره را -تقریباً تا پایان زمان وزارت تیلرسون- باز گذاشت ولی رهبر نظام با غرور آن را رد کرد (گفتگو با نخستوزیر ژاپن را به یاد بیاورید). ترامپ پس از آمدن پمپئو و وقایعی مانند زدن پهپاد امریکایی، حمله به منابع نفتی عربستان، هجوم به سفارت امریکا در بغداد و راکتپرانی به پایگاه عینالاسد تغییر حالت داد که اوج آن را در ترور سلیمانی دیدیم. حالا هم سیگنالهایی مانند محکومنکردن حقوق بشر در ایران و مانند آن موقّتی است و اگر بخش دیپلماتیک نظام نتواند «میدان» را مهار کند و -حالا که خامنهای هم چراغ سبز نشان داده- زودتر وارد مذاکره نشود و در برابر داشتن یک برنامهی هستهای صلحآمیز مانند سال ۲۰۰۵ دوباره ماجراجویی اتمی را پایان ندهد، اینبار کار با تحریم بیشتر و برخوردهای نرم حل و فصل نمیشود و تقابل نظامی اجتنابناپذیر است که سرانجام آن را همه میدانیم.
بیستسال پیش هم ظاهراً خود خامنهای با فزونخواهی امثال فخریزاده مخالفت کرده و حالا نیز ایستادن در برابر سرداران سپاه کار اوست نه پزشکیان که ویترینی بیش نیست. فعلاً این مقدار را به عنوان مقدّمه نوشتم تا جزئیّات بیشتری آشکار شود. دوسال پیش رو احتمالاً سختترین گردنهی نظام در طول حیات خود است، یکطرف بخشی از تندروان که از رهبرنظام برای انجامندادن وعدهی صادق ۳ علناً انتقاد کردند و یکطرف کسانی که تجربهی چند دههی گذشته به آنان یاد داده فقدان حزم، احتیاط و عقبنشینی اجباری ممکن است تمام دستاوردهای ۵۷ به بعد را به باد دهد.
یعنی یک اب خوش هم نباید از گلویمان پایین برود. گفتیم دهنشان سرویس شد و لااقل برای مدت کوتاهی پرچم سفید را بلند میکنند. نشد که نشد.
پاسخحذف