شنبه ۵ امرداد
محسن کدیور بحث
نهچندان تازهی صلاحیّت علمی رهبر نظام را اینجا دوباره پیش کشید. به آنها نکات
دیگری هم میتوان افزود؛ مثلاً اینکه نقل قول خانم مصطفوی به روشنی نشان میدهد که-از ديد خمینی-
اجتهاد او فقط در حدّ ادارهی شئون سیاسی بوده و نه بیشتر. از طرف دیگر این نقل قول
مستقیم اکبرین از مرحوم فضلالله نیز هست که فضلالله شخصاً از خامنهای شنیده بود
که در برخی مسائل تابع نظر آیتالله منتظری بوده است و اشکال میکرد که چگونه
مقلّدی میتواند مرجع تقلید شیعیان شود؟
بحث دیگری که
هست، به یکی از شنیدههای من در دههی هفتاد برمیگردد. طبعاً اثبات آن به این
سادگی نیست امّا بالاخره باید جایی گفته شود تا زمینهی اظهارنظر آگاهان فراهم شود.
موضوع رجوع خبرگان به آیتالله گلپایگانی برای قبول منصب رهبری و امتناع ایشان
کمابیش گفته شده است امّا آنچه را ناگفته مانده، از زبان یکی از مدرّسان حوزه و
مرتبطان دفتر آیتالله سیستانی نقل میکنم:
«برخی از اعضای
خبرگان پس از انتخاب آقای خامنهای لازم دانستند که برای اثبات اجتهاد وی چیزی بیش
از نقل قول در میان باشد و طبعاً او اجازهی اجتهاد مکتوب یا چیزی مانند آن نداشت.
بنابراین باز هم به آقای گلپایگانی مراجعه شد و با نقل کامل مراحل تحصیلی خامنهای
از ایشان خواهش شد که تأییدیهی اجتهادی برای وی به صورت مکتوب بنویسند. مرحوم
گلپایگانی با ردنکردن گزارش آقایان گفتند که اینها برای من دلیل کافی نمیشود و من
برای صدور چنین اجازهای باید یقین کامل داشته باشم (مثلاً رؤیت تألیفی فقهی از
خامنهای یا حضور در درس و مواردی مانند اینها که در حوزه مرسوم است) و طبعاً چنین
چیزی در بین نبود. ناقل میگفت اصرار آقایان نصف روز طول کشید و تا آنجا پیش رفت که
به گلپایگانی گفتند کشور در مرحلهی خطیری قرار دارد و ممکن است تمام زحمات دوران
انقلاب و جنگ به باد رود، دستکم چنین اجازهای را بنا به مصلحت بدهید ولی باز هم آیتالله
نمیپذیرد. پس از يأس از گلپایگانی، نزد آیتالله اراکی میروند و با بیان مطالب فوق موفّق
میشوند که تأیید ایشان را بگیرند و معمولاً نوشتهی ایشان است که در سایتهای و
نوشتههای پیرامون اجتهاد و رهبری رهبر نظام نقل میشود. علّت اینکه پس از سال ۶۸،
معمولاً نام آیتالله اراکی در رسانههای رسمی مقدّم بر دیگر مراجع مسلّم موجود
برده میشد، همین جریان است.» (ناقل پیرامون اینکه آیا به مراجع دیگری نیز رجوع شد
یا نه چیزی نگفت)
در همین زمینه
ابتدا در برخی کتب عربی که برای ساکنان خارج از کشور چاپ میشد، سپس در سایتها و
وبلاگهای داخلی ادّعا شد که خامنهای در اوایل جوانی اجازهی اجتهادی از مرحوم شیخ
مرتضی حائری گرفته که بسیار عجیب است چون با وجود آن نیازی به این همه زحمت نبود.
رهبر نظام در جواب استعفانامهی آیتالله طاهری، گوشهای هم به مرحوم منتظری زد که
بهتر بود به توصیهی آیتالله خمینی عمل میکرد و کشور را دچار مشکل نمیکرد. با
درون پرانتزگذاشتن ابهامی که دربارهی وثوق نامههای اواخر عمر رهبر انقلاب وجود
دارد، باید گفت که منتظری در سیاست دخالت نکرد، بلکه جلو دخالت بیشتر سیاست در مذهب
ایستاد. مرجعیّت خامنهای ربطی به وظیفهای که به عهده گرفته بود نداشت و نظر
منتظری به «مبتذلنکردن مرجعیّت» برمیگشت، نه بیشتر. همان زمان شخصاً از یکی از
ائمّهی جمعه شنیدم که با دلسوزی از بار سنگین رهبری کشور بر دوش خامنهای میگفت و
اضافه میکرد که «رهبری فقط جهت آمادگی برای درس خارجشان، روزانه سه ساعت مطالعهی
فشرده دارند و این به اضافهی ادارهی امور کشور فشار زیادی به ایشان وارد میکند».
جا داشت کسی از او میپرسید که این همه زحمت برای چه؟
پ.ن: پیرامون
سالهای ۶۷ و ۶۸ و حوادث آن ابهامهای زیادی هست و گاهی یک گزارش یا نقل قول میتواند
کلّ دانستههای ما را از آن زمان تحت تأثیر قرار دهد. نمونهاش جواب شیخ محمّد مؤمن
است به اشکالی که به انتخاب رهبر فعلی بر اساس قانون اساسی قدیم گرفته میشود و
روشن است که نه تنها اشکال را رفع نکرد که آن را پیچیدهتر هم کرد. من اینجا به تبع
نوشتهی یکی از خوانندگان جرس خیلی خلاصه به آن
پرداختم.
مهاجراني هم نقل قولي از مصباح آورد كه درباره رهبر گفته بود كه نمي تواند فلان كتاب حوزوي (گمانم رسائل) را بدون غلط بخواند. ولي بعد آن پست را حذف كرد
پاسخحذفدرباره مصاحبه اخیر مهدی نصیری با خبرآنلاین جا دارد که مطلبی بنویسید. متاسفانه در میان انبوه خبرها توجه لازم به آن نشد.
پاسخحذفhttp://khabaronline.ir/detail/303489/Politics/parties
خانم مصطفوی از امام نقل کرده که:«صریحا فرمودند که ایشان (خامنه ای) اجتهادی را که ولی فقیه لازم است دارد». خوب، خود این جمله اثبات اجتهاد اوست. کدیور می خواهد اصل توان علمی خامنه ای را ـ حتی در حد یک طلبه فاضل ـ انکار کند / نقل قول شما از مرحوم فضل الله را هم می توان حمل بر موضوع مراتب اجتهاد کرد. آیت الله کرمی اهوازی، که فقط یکی از اجازاتش به قلم بروجردی است ـ مقلدانش را به خویی ارجاع می داد و این به معنای تقلید نیست/ کدیور مرتب می گوید که جامعه مدرسین تحت تأثیر هاشمی و احمد و موسوی اردبیلی، خامنه ای را برای افتا برگزیدند. این حرف بسیار کودکانه و خام است. تصور این که ریش سفیدهای آن موقع جامعه مدرسین، که خیلی هایشان حتی با امام هم کل کل داشتند، به خاطر لابی این سه تن، اجازه اجتهاد بدهند، عجیب است؛ چه رسد به مرجعیت/ حالا که باب نقل قول را باز کردید، خوب است اشاره کنم به نقل بسیار شایع در میان طلاب قم. طبق این نقل، آقایان مومن و هاشمی شاهرودی آن اوایل با خامنه ای مباحثه فقهی اجتهادی داشتند و از توان علمی او تمجید می کردند. یادش به خیر عین این نقل قول را من از کدیور شنیدم زمانی که هنوز رییس موسسه تحقیقات استراتژیک در قم بود و ما در درس شواهد او حاضر می شدیم . متن شما و کدیور تهافت های دیگر هم دارد که می گذارم برای بعد از افطار.
پاسخحذفنقل قول خانم مصطفوی حدّاكثر اثبات میكند از ديد آيتالله خمينی، خامنهای مجتهد متجزّی- در حدّ ادارهی كشور- است و گرنه قيد نمیآورد و در جواب فقط تأييد میكرد. از اينجا تا اجتهاد كامل در تمام ابواب فقه و از آن تا مرجعيّت آن هم در كنار بزرگان حوزه چقدر راه است؟
حذفآيتالله كرمی مقلّدانش را به خويی ارجاع میداد، نه اينكه بگويد من خودم تابع نظر خويی هستم. اين دو موضوع ربطی به هم ندارند.
دربارهی تأييد شاهرودی و مؤمن، اوّلاً اگر اينها تأييد نكنند چه كسی بكند؟ در ثانی توان علمی در مباحثه چيزی است و شايستگی برای مرجعيّت چيز ديگر.
دوستان طلبه ميگن كه برای تشخيص مرجع يک ملاک خيلی مهم و تعيين كننده دارند: شهريّه!!
پاسخحذفهر كی بيشتر شهريّه بدهد هم اعلم است!!
ظريف هم قراره وزير خارجه بشود. فكر كنم روحانی هم ايمايان ميخواند ;=)
كار از این حرفها گذشته است. وقتی موقعش بود حرفهای سر راست تری می شد زد و پایش ایستاد که ذهن ها را برای احتمال حقیقی برکناری قانونی آقای خامنه ای از قدرت باز کند. همیشه یا همین حرفهای تئوری بوده که با کلاه شرعی و توجیهات تکنیکی حل می شود، یا اینکه مخالف مربوطه زده به سیم آخر و به جای اینکه بگوید خامنه ای صلاحیت رهبری ندارد با مغالطه "خامنه ای = ولایت فقیه= قانون اساسی" همراه شده و کل قانون اساسی و سیستم را زیر سوال برده و به تبعید خودخواسته بی ثمر تن در داده. می شد به جای این صفر و یک برخورد کردن تلاش کرد که در چهارچوب قانون (که آقا هم خیلی به آن تاکید دارند!) این مسائل را پیش کشید:
پاسخحذف۱. مسئله عدالت.
۲. مسئله مدیر و مدبر بودن.
۳. مسئله سکوت او در برابر بدعت هایی که در دین در مورد شخص او می گذارند. حال از از مسئله "ولی امر مسلمین" خواندن او و قائل بودن به "اختیارات فوق قانونی" که بگذریم، مثالهایی مثل این که امام جمعه تهران صدیقی ولایت فقیه را درخت و امامت را میوه می نامد و آقا هم در برابر آن سکوت می کند یا حرفهای دیگری که اینجا و آنجا می زنند و با سکوت ایشان همراه است تا هزار بار برای اثبات بدعت گزاری دینی و شراکت ایشان در این بدعت گزاری کافی است.
به نظر شما همین که حسین شریعتمداری با این اخلاق مسلمانی (ر.ک. سخنرانی ناطق نوری) مورد تائید و منصوب ایشان است برای اثبات عدم عدالت و عدم تدبیر ایشان کافی نیست؟ هزاران نفر از اصولگرایان از امثال شریعتنداری شاکی اند و تنها کسی باید بلند به آنها یادآوری کند که مشکل اصلی کجاست.
من متوجه نیستم چرا در این سالیان سال اندکی از مخالفان این راه را پیش گرفته اند. احتیاج به توهین و فحش دادن و نامه نگاری شاعرانه از نوع نوریزاد هم ندارد. کافی است کاملا متمدنانه این سوال پرسیده شود که اگر کسی در چهارچوب نظریه ولایت فقیه و نظام اعتقاد داشت که آقا مدیر و مدبر یاعادل نیست و ادامه رهبری اش به "حفظ نظام" در دراز مدت ضربه می زند آیا می تواند این پرسش را در جامعه مطرح کند؟
حتی می شد با طرح چند شکایت ساده از آقای خامنه ای در دادگاه ها قبح این مسئله را ریخت و دست آقا را در حنا گذاشت که حالا که می گویی قانون قانون طبق قانون بیا دادگاه جواب شاکی را بده. مگر از علی (ع) بالاتر است که با شاکی به قاضی رفت؟ در قانون اساسی هم که گفته شده که رهبر در برابر قانون با همه مساوی است. آقا با فرمایشات مدامش مدام توصیه به قانون شکنی کرده (حتی اگر مخل به عدالت و تدبیر هم نبوده) و باعث ضررهای به کسانی شده و می توان از او شکایت کرد.
تمام اين مسائل كه شما میگويی درست است امّآ تجربه شده و به نتيجهی عملی نرسيده است. من هم تقريباً تمام اينها را به اضافهی مسائل ديگر در ايماهای متعدّد نوشتهام. در ضمن در يک متن كوتاه نمیتوان تكليف همهی مسائل را روشن كرد؛ خيلی هنر كنيم يک جنبه را بررسی اجمالی كنيم.
حذفتایید اجتهاد آقای خامنه ای از طرف آقای اراکی بعید به نظر میرسد. در مقاله کدیور هم اشاره ای به آن نشده بود...
پاسخحذفشیخ کاظم حائری هم هر چند روابط صمیمانه ای با رهبری دارد ولی هیچگاه اجتهاد وی را تایید نکرده. حتی سالها نقل شده بود که ایشان در دیداری دست رهبری را بوسیده است ولی بعداً با واسطه از دوستی که مستقیما با ایشان در ارتباط بود شنیدم که شیخ کاظم در مصاحبه ای این خبر (دست بوسی) را از اساس تکذیب کرده است ولی در نتیجه فشارات وزارت اطلاعات این تکذیبیه هیچگاه منتشر نشد.
امام رحمت الله وصیت فرموده که هرچه به او منسوب کردند را نپذیریم مگر خط او یا صدای او باشد یا چیزی را که در تلویزیون گفته باشد.
پاسخحذف