دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷
آیتالله خمینی و محمّدرضا پهلوی چندبار با هم دیدار داشتند؟ دستکم دو بار و دستبالا مشخّص نیست.
یکبار -که معلوم نیست اوّلینبار بوده باشد- به هنگام استقبال از سران متّفقین در تهران بود. بنا به نقل نزدیکان خمینی، شاه که نمیتوانست صریحاً از آنان بخواهد که ایران را ترک کنند، از مراجع خواست که نمایندهای بفرستند که از طرف آنان چنین بگوید و آیتالله بروجردی خمینی جوان را فرستاد. حمید واعظی نوهی آیتالله میرزاحسین لنکرانی در مصاحبه با نشریّهی «حریم امام»، (ش ۱۷۹) میگوید که ایشان به استقبال چرچیل و روزولت رفت و با استالین همسخن شد. (اینجا)
از بار دوّم دو روایت هست، یکی روایت مسعودی خمینی از آیتالله پسندیده و دیگری روایت حائری یزدی. پس از قتل یک زن مسلمان به دست بهائیان، بین مسلمانان و بهائیان ابرقو درگیری به وجود آمده بود که طیّ آن چندتن از بهائیان کشته شدند. دستگاه حکومتی قاتلان مسلمان را دستگیر کرد و آیتالله بروجردی برای آزادکردن آنان خمینی را نزد شاه فرستاد. روایت مسعودی خمینی از پسندیده حاکی از بیاعتنایی خمینی به شاه است که سلامش را به زور جواب داد، روی صندلی مخصوص او نشست و با تحکّّم با او حرف زد ولی روایت حائری یزدی حاکی از مکالمهی محترمانه بین دو طرف است. شاید واقعیّت چیزی بین این دو روایت باشد.
سیّداحمد خمینی در مصاحبه با نشریّهی «حضور» (ش ۱،بهار ۷۰) فقط به دو ملاقات پدرش با شاه اشاره میکند ولی چیزی که به نظر میآید این است که در بار اوّل شاه به استالین میگوید که «بالاخره علما اینطور هستند و این از همه تیزتر است». این عبارت را کسی نمیگوید که برای بار اوّل خمینی را دیده باشد و ممکن است پیش از این هم با هم دیدار کرده باشند. حائری یزدی نیز میگوید که «آقای خمینی را وزیر خارجهی آقای بروجردی میدانستند». این صفت با یکی دوبار ملاقات به کسی داده نمیشود.
از یکی از افراد مرتبط با اندرونی نظام هم شنیدهام که پیش از تبعید آیتالله خمینی به ترکیه، او را به دیدار شاه بردهاند. شاید برای اینکه شاه به او بگوید که اگر قول دهد با سیاست کاری نداشته باشد، میتواند به سر زندگی و درس و بحث خود برگردد. آشکارشدن جزئیّاتی مانند این میتواند چشمانداز بهتری از آنچه گذشت به ما بدهد، به افرادی که از آنان اسطوره با اهریمن ساختهاند وجههای زمینی و ملموس ببخشد و تاریخ را چراغ راه آینده کند.
یکبار -که معلوم نیست اوّلینبار بوده باشد- به هنگام استقبال از سران متّفقین در تهران بود. بنا به نقل نزدیکان خمینی، شاه که نمیتوانست صریحاً از آنان بخواهد که ایران را ترک کنند، از مراجع خواست که نمایندهای بفرستند که از طرف آنان چنین بگوید و آیتالله بروجردی خمینی جوان را فرستاد. حمید واعظی نوهی آیتالله میرزاحسین لنکرانی در مصاحبه با نشریّهی «حریم امام»، (ش ۱۷۹) میگوید که ایشان به استقبال چرچیل و روزولت رفت و با استالین همسخن شد. (اینجا)
از بار دوّم دو روایت هست، یکی روایت مسعودی خمینی از آیتالله پسندیده و دیگری روایت حائری یزدی. پس از قتل یک زن مسلمان به دست بهائیان، بین مسلمانان و بهائیان ابرقو درگیری به وجود آمده بود که طیّ آن چندتن از بهائیان کشته شدند. دستگاه حکومتی قاتلان مسلمان را دستگیر کرد و آیتالله بروجردی برای آزادکردن آنان خمینی را نزد شاه فرستاد. روایت مسعودی خمینی از پسندیده حاکی از بیاعتنایی خمینی به شاه است که سلامش را به زور جواب داد، روی صندلی مخصوص او نشست و با تحکّّم با او حرف زد ولی روایت حائری یزدی حاکی از مکالمهی محترمانه بین دو طرف است. شاید واقعیّت چیزی بین این دو روایت باشد.
سیّداحمد خمینی در مصاحبه با نشریّهی «حضور» (ش ۱،بهار ۷۰) فقط به دو ملاقات پدرش با شاه اشاره میکند ولی چیزی که به نظر میآید این است که در بار اوّل شاه به استالین میگوید که «بالاخره علما اینطور هستند و این از همه تیزتر است». این عبارت را کسی نمیگوید که برای بار اوّل خمینی را دیده باشد و ممکن است پیش از این هم با هم دیدار کرده باشند. حائری یزدی نیز میگوید که «آقای خمینی را وزیر خارجهی آقای بروجردی میدانستند». این صفت با یکی دوبار ملاقات به کسی داده نمیشود.
از یکی از افراد مرتبط با اندرونی نظام هم شنیدهام که پیش از تبعید آیتالله خمینی به ترکیه، او را به دیدار شاه بردهاند. شاید برای اینکه شاه به او بگوید که اگر قول دهد با سیاست کاری نداشته باشد، میتواند به سر زندگی و درس و بحث خود برگردد. آشکارشدن جزئیّاتی مانند این میتواند چشمانداز بهتری از آنچه گذشت به ما بدهد، به افرادی که از آنان اسطوره با اهریمن ساختهاند وجههای زمینی و ملموس ببخشد و تاریخ را چراغ راه آینده کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.