به ماهی وارد شدهایم که مهمترین واقعه در آن اشغال سفارت آمریکاست. از دید من در روزهای پیش رو دو کار الزامی است:
۱. ما در راهپیماییها سالها در خیابان« مرگ بر ...» گفتهایم. این مایی که میگویم ممکن است من و شما نباشیم ولی فریاد بسیاری از ایرانیان به پای ما نیز نوشته میشود. حالا وقت آن رسیده که در ماه آبان (جمع آب و باران پاییزی که سرچشمهی زندگانیست) این مرگخواهی را از فرهنگ اجتماعی خود پاک کنیم؛ میخواهد برای آمریکا یا هر کس دیگر باشد. ما طالب مرگ هیچ کس نیستیم، حتّی آنکه مرگ ما را بخواهد. اگر کسی فریاد زد مرگ بر ما، ما فریاد نمیزنیم مرگ بر شما، بلکه هابیلوار زندگی و هدایت را برای او آرزو میکنیم مگر اینکه عملاً به ما تجاوز کنند، که در آن صورت از خود دفاع میکنیم آن چنان که جوانان این مرزو بوم- صرف نظر از بیکفایتی سیاستبازان- در جنگ هشتساله کردند.
۲. از دید من اهل اندیشه و قلم واجب است باز هم به بازخوانی اشغال سفارت آمریکا بپردازند. وقتی بسیاری مانند ابتکار و عبدی هنوز از کار خود دفاع میکنند، باید دید که دیگر اصلاحطلبان چه میگویند و جوانان سبز به کدام امامزاده دخیل میبندند. اشغال سفارت امریکا کاری کاملاً غیرقانونی و نادرست بود که پایهگذار بسیاری از حوادث بعدی مانند جنگ ایران و عراق شد. رابطهی معقول با امریکا میتوانست یا از این جنگ جلوگیری کند یا آن را به بهترین نحو به پایان برساند. نقد آن عمل از چند جهت مهم است:
الف. عاملان اصلی این کار از اصلاحطلبان فعلی هستند و فعّالان سبز- چه نسلی که بعد به سنّ بلوغ و رشد رسیدند و چه کسانی که آن زمانی مخالف این کار بودند- باید نشان دهند که میتوانند از خودیها انتقاد کنند و تیغ نقد آنها فقط با توجّه به گفته یا کنندهی کار تیز نمیشود و خود کنش یا گفته اهمیّت دارد نه عامل آن.
ب. دانشجویان اشغالگر و موافقان قولی و عملی آنان نیز باید اعتراف به اشتباه را یاد بگیرند. اگر آنان نتوانند بگویند اشتباه کردهاند، نمیتوانند انتظار داشته باشند که جناح مقابل آنها دربارهی اعمال گذشتهی خود چنین کند. متأسّفانه به جز عدّهی بسیار اندکی، هیچ کدام از دانشجویان اشغالگر سفارت و موافقان آنها، امروز حاضر به چنین کاری نیستند. دفاع از تجاوز به محدودهی قانونی یک کشور در خاک کشور دیگر، تمام ادّعاهای امروز آنان دربارهی عقلانیّت سیاسی و پایبندی به قانون را زیر سؤال میبرد.
ج. بازخوانی تاریخ امری همیشگی است. شاید اگر از بسیاری بپرسید که اوّلین کسی که این پیشنهاد عجیب را مطرح کرد که بود یا این کار در اصل برای چه هدفی انجام شد، جوابهای متفاوتی دریافت کنید. به استناد مدارک مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اوّلین پیشنهاددهندهی این کار ابراهیم اصغرزاده بود و به اعتراف خود اصغرزاده و نیمچه کنکاشی که من کردهام، «هدف اصلی» نه اعتراض به نقش آمریکا در پیش و پس از انقلاب، نه افشای مرکز جاسوسی، نه جلوگیری از کودتا، نه اعتراض به پذیرفتن شاه در خاک امریکا و نه بسیار چیزهایی بود که در این سالها عنوان شده است؛ هدف اصلی به زیر کشیدن دولت مهندس بازرگان با عملی تندروانه بود که با استعفای ایشان و دولتش به هدف خود رسیدند ولی با بیکفایتی دانشجویان و لجبازی آنان با نهادهای بینالمللی و برخی مراکز قانونی داخلی، این جریان به طول انجامید. کسانی که نوشتههای پیشین ایمایان در این رابطه را نخواندهاند، میتوانند پیوندهای زیر متن را مطالعه کنند. این بحث را با نظرداشت شرایط جدید کشور ادامه میدهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.