پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
مرتضی مردیها یادداشتی نوشته است در تحلیل اعتراضات دیماه ۹۶. من در اینجا در پی نقد کامل سخنان او نیستم که وقت و مجال زیادی میخواهد. در واقع خود او آنچه را که برای نقد خودش لازم است در نوشتهاش آورده امّا راهحلّ سادهای را برای تقویت جانب خود و تضعیف جانب مخالف انتخاب کرده است؛ او دو مغالطهی «مسمومکردن چاه» و «تلهگذاری» را خیلی راحت به کار میبرد. مغالطهی اوّل جایی است که گوینده صفت ناپسندی را به مخالفان نظرش نسبت دهد تا شنونده را از تأیید آن بترساند (داستان معروف پادشاه لخت) و مغالطهی دوّم برعکس، جایی است که گوینده نسبت مثبت و خوبی را به موافقان نظرش نسبت می دهد تا شنونده را به پذیرش آن راغب کند (شمارههای ۲۴ و ۲۵)؛ به پنج مثال که از متن برگزیدهام دقّت کنید (تأکیدها از من است):
۱- بهنظر میرسد
وجود این دو عنصر یعنی اراده و تواناییِ متوقفکردنِ شورشها در حکومت ایران «روشنتر
از آفتاب» است؛ هم بارها اعلان شده هم عمل.
۲- میتوان از قدرت
مردم گفت و احتشام حکومت را پوشالی دانست و با مواردی مثل شاه یا برخی حاکمان ساقط
شده عربی مقایسه کرد، ولی این کار «آدمهای اهل فکر و دقیق» و کسانی که نسبت به
پیامد آنچه میگویند حس مسئولیت دارند نیست. تفاوتهای مهمی در کار است، که دید و
درک آن «هوش فراوانی نمیخواهد».
۳- هنوز هم
بزرگانی زبان به این تهدید نرم باز میکنند و حکومت را انذار میدهند که اگر بیش
از این به کردار خود ادامه دهد مردم علیه آنها به پا میخیزند و آنگاه دیگر برای
هوشیاری و عبرت دیر است. اگر این سخنان محض خالینبودن عریضه است باکی نیست، ولی
از «انسانهای هوشمند و واقعبین» انتظار چنین اظهاراتی نمیرود.
۴- حتی با فرض
قبول بسیاری از مفروضات نامطمئن این تصورات که فلان کنیم بهمان میشود بیشتر نشاندهندهی «روح خسته و آزرده» است تا «ذهن برنامهریز و راهبردی».
۵- ولی کدام «منصفی هست» که قبول نکند وضع سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ایران با همۀ بدیهای آسمانخراشش
اندکی بهتر از دهۀ ۶۰ و ۷۰ است. راضیکننده قطعاً نیست، ولی کو چاره؟ کو راهحل
عملی؟
بسیاری حکومتها با داشتن اراده و توانایی برخورد با شورشها تغییر کردند و افراد دقیق، باهوش و مسئول زیادی سرنوشت شاه، اتّحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق را برای ممکنبودن تغییر حکومتها کافی میدانند. ذهن برنامهریز و راهبردی میداند که هیچ قطعیّت و تضمینی در کار نیست؛ انسان همیشه بین «گزینههای محتمل» مختار است؛ حدس میزند، پیشبینی میکند و به تغییر امید میبندد. در واقع «عمل» است که به یک گزینهی محتمل قطعیّت میبخشد. در واقع بیفایده آن است که ایران فعلی را با دههی جنگ و دههی جنگزدهی بعدش مقایسه کنیم و منفعلانه بپرسیم: کو چاره؟ کو راهحلّ عملی؟
مردیها در ادامه و برای اتمام حجّت باز برای بار ششم روش فوق را به کار میبندد و مینویسد:
مردیها در ادامه و برای اتمام حجّت باز برای بار ششم روش فوق را به کار میبندد و مینویسد:
۶- انتظار میبرم
واکنش «عقلاً» مقابل این نوشته این نباشد که من از وضع مستقر یک اسطورۀ شکستناپذیر
ساختهام.
به نویسندهی
کتاب «دفاع از عقلانیّت» عرض میکنم: عقل ما سر جایش است و میبینیم که دقیقاً
این همان کاری است که شما انجام دادهای؛ حتّی عنوان نوشتهات نیز با محتوای متن مطابقت
ندارد و پادشاه هم کاملاً لخت است.
سلام
پاسخحذفرهبر و معمار انقلاب صراحتا در بهشت زهرا اعلام کرد که ما می خواهیم خودمان سرنوشت خودمان را تعیین کنیم.برفرض که پدران ما تصمیمی گرفته باشند چه دلیلی دارد که این تصمیم برای ما و سرنوشت ما معتبر باشد.
مغالطه دوم این که یک نفر شکر اضافه تناول کرده و.در جواب سوال فرزندش که گفته برای تغییر حکومت چه راهی هست گفته ما مبارزه کردیم و انقلاب کردیم و.حکومت را سرنگون کردیم.شما هم همین کار را بکنید.
ما انقلاب کردیم تا مستقل و أزاد باشیم و این حق بدون تاریخ انقضا است.
آقایان خودشان را به نفهمی می زنند و.مشکلاتشان را اینگونه حل می کنند.
باید گفت شما کار خودتان را بکنید.از اسلام و انقلاب مایه نگذارید.